Monday, December 28, 2015

سحر بهشتی خواهر شهید ستار بهشتی: سکوت در برابر ظالم اگر بدتر از ظلم نباشد کمتر از آن نیست



دژخیمان اطلاعات خامنه‌ای به اذیت و آزار خانواده شهید قهرمان ستار بهشتی ادامه می‌دهند. آنان ضمن اهانت به سحربهشتی خواهر ستار او را تهدید به مرگ کردند. سحر بهشتی در یادداشتی این رفتار ضدانسانی دژخیمان ولی‌فقیه را افشا کرده است.

امروز طبق روال همه روزه دنبال پسرم بنیامین رفتم تا از مهد کودک به منزل برگردیم، در بین راه یک مرد حدوداً چهل ساله، با ماشین پژو نوک مدادی مرا به گوشه‌یی راند و اتومبیلش رو جلوی ماشین من متوقف کرد. با سرعت از خودرو پیاده شد طبق عادت مألوفشان به جای احترام گذاردن بر هموطنانی که از مالیات و دارایی آنان حقوق می‌گیرند، ابتدا اسلحه خود را به رخم کشید! 'یاد حرف مادرم افتادم که از مأمور دستگیری ستار حکم بازداشت خواسته بود و او اسلحه‌اش را نشان مادر می‌دهد“ و سپس کارت شناسی‌اش را از دور نشانم داد.

بهرحال اصرار کردم حکم_مأموریت یا جلب مرا دارید که گفت: از امنیت هستم و باید با من به اداره امنیت بیایی! حقیقتاً ابتدا یکه خوردم؟ علت نگه‌داشتن من؟ دلیل اعزامم به امنیت؟ رفتار ناپسند و دور از شأن یک مأمور با یک خانم؟ مگر می‌شود ماموری که خود را از امنیت معرفی می‌کند باعث سلب امنیت شود؟ و الفاظ رکیکی که احتمالاً لایق خود و خانواده‌اش بود را نثار من کرد و با ایجاد هیاهو سعی در ترساندن من نمود! بی‌شک سیده‌ای از تبار حسین را ندیده بود که زینب وار در میانه خیابان بیرق حق خواهی به‌دستش بگیرد که امروز به چشم خود دید! تلاشش برای اعزام من به جایی نرسید و مجبور شد نیروی کمکی طلب کند و اتهامات من را از پشت تلفن احتمالاً به مافوقش بر شمرد، اولین اتهام من نصب عکس برادر مظلومم ستاربهشتی است پشت شیشه خودرو و دومین اتهام من پس از آن بود که فهمید خواهر ستار بهشتی‌ام! در این ایام بارها مستقیم و غیرمستقیم مورد تهدید واقع شدیم و به‌شدت تهدید به بازداشت من کردند غافلند از این‌که 'سر دهیم به راه آزادی' من نه فعال سیاسی و نه فعال براندازم! اما به لطف حاکمیت مردمی، همه مردم سالهاست که فعال سیاسی محسوب می‌شوند مگر آن‌که خلاف آن را اثبات کنند؟! گویی این جویای نان و نام خوشحال بود از پیدا کردن طعمه‌ای برای شکار و ایضاً شاید رساندن عاشق به معشوق خویش که همان ستار عزیزمان باشد.

برق نفرت از چشمان گرگ صفتش هویدا بود، درنده خویی از وجودش فوران می‌کرد و شاید انتظار داشت صورت مرا با دستان کثیف و آلوده‌اش نیلگون کند! قصد نداشتم این مطالب را بنویسم اما سکوت در برابر ظالم اگر بدتر از ظلم نباشد کمتر از آن نیست. پیامش روشن بود به‌زودی نزد ما خواهی آمد این پیام آشنا بود چرا که به ستار هم گفته بودند به‌زودی رخت سیاه بر تن مادرت خواهیم کرد. در پایان هشدار می‌دهم سحر بهشتی آماده است تا در راهی که برادرش جانفشانی کرد جان خویش را هدیه نماید پس تهدید را رها کنید یا ما را به‌حال خویش وا بگذارید یا مأموریت خود را انجام دهید. مدتهاست خانوادهای مانند ما شما را واگذار کرده‌اند به خدایی که داد مظلوم را خواهد گرفت.

Sunday, December 27, 2015

زنداني سياسي را چه كسي آزاد ميكند؟



اين روزها خيلي صحبت از زندانيان سياسى است. زندانى سياسى كسي كه نه بخاطر جرم بلكه برعكس بخاطر دفاع از مظلوم و سرخم نكردن در مقابل ظالم به زندان افتاده است
پس واضح است كه اين چنين فردي را رژيم حاكم هيچگاه آزادى نخواهد كرد
پس چه  بايدكرد ؟يعني شعار آزادي زنداني سياسي فقط يك شعار است و هيچگاه محقق نخواهد شد ؟
آيا حرف هاي زندانبانان كه به زندانيان سياسي ميگويند:”آنقدر بايد در زندان بمانيد تا يا توبه كنيد و نادم شويد” يا ”با مرگ پرونده شما بسته شود”، تنها چشم انداز است؟
و سوال مهم تر اينكه آيا در ايران تجربه اي يا تاريخچه اي داريم كه به ما نشان بدهد زندانيان سياسي را چه كسي ميتواند آزاد كند  و چگونه ؟؟
خوشبختانه آري. بخصوص  حالا كه در آستانه دي ماه هستيم، اگر به 37سال قبل برگرديم درست در چنين ماهي در سي امين روز آن بود كه  طوفاني از عزم  و رزم , خروشيد و اراده خلقي  بهم پيوست  و چونان رودي به سوي زندان هايي كه درهاي آن را ميخواستند تا ابد بسته نگه دارند سرازير شد, طوري كه  هيچ پليس و اطلاعاتي و بازجويي را ياراي ايستادگي در برابرشان نبود و چاره اي جز كنار رفتن و يا بهتر است بگوييم فرار در برابر اين سيل عظيم را نداشتند و لذا با سر خم كردن در مقابل عزم خلقي كه براي آزادي فرزندانش به ميدان آمده بود مجبور شدند  همه زندانيان سياسي باقي مانده در سياهچال هاي شاه را آزاد  كنند
در راس همه زندانيان سياسي مسعود رجوي بود كه ازبالاي زندان خطاب به مردم گفت 
”وقتي ما رفتيم تنها رفتيم، با چشمهاي بسته ما را بردند ، بردستها و پاها چيزي جز زنجير نبود. اما وقتي برگشتيم درآغوش مردممان بوديم و دردستهامان گل بود و برروهامان بوسه”
بله پس ميتوان و بايد كه دوباره همان صحنه ها را خلق كرد و بشارت داد،  زيرا روز 30دي، يك‌پيام  داشت و آن هم اينكه  بزرگترين قدرت در دستان به هم پيوسته مردم است و حال نيز زندانيان سياسي در سياه چال هاي رژيم ايران چنين انتظار دارند، پس بايد به مسئوليتمان قيام كنيم، اين پيام ر ادر همه جا بگسترانيم، نور اميد را در دلها روشن كنيم، ديوار زندان ها  باز هم فروخواهد ريخت و زندانيان آزاد خواهند شد.
چرا كه اين سنت تاريخ و اراده خلق است، اراده خلل ناپذر –اليس صبح بقريب ( آيا صبح نزديك نيست؟). 

چه بايد كرد
بايد پيام سي دي را در همه جا ببريم، به همه اميد بدهيم، بر خلاف آخوندها كه گرد ياس مي پاشند، ما نور اميد را در دلها روشن كنيم و  در همه جا بنويسيم 
روز سي دي روز تحقق شعار زنداني سياسي آزاد بايد گردد مبارك باد
و بنويسيم : سي ديماه 57 روزي كه آخرين دسته از زندانيان سياسي و در راس آنها مسعود رجوي از زندان شاه خائن آزاد شدند گرامي باد
  .....  و بگوييم سحر نزديك است

Tuesday, December 22, 2015

يك چهره يك مقاومت- قسمت چهارم


دست خود ز جان شستم ، از براي آزادي 
خميني كه از فعاليتهاي افشاگرانهٴ مجاهدين، جارو شدن تدريجي دم و دستگاه حكومتش را بو كشيده بود، ناگزير پردههاي فريب و دجالگري را كنار گذاشت و بي پرده تر به ميدان آمد و به سركوبي آزادي پرداخت.او طي سخناني در 4 تير 59، مرزها را ترسيم كرد.خميني گفت
”دشمن ما نه در آمريكا، نه در شوروي و نه در كردستان است، بلكه در همين جا، در مقابل چشمان ما، در همين تهران است”
متعاقبا ”مرگ بر مجاهدين” شعار اصلي رژيم شد و حمله به مراكز سازمان كه از اولين ماههاي حكومت ملايان شروع شده بود، شدت يافت.در هفته قبل از اين يعني در 22 خرداد، مسعود رجوي در آخرين ميتينگ عمومي مجاهدين در ورزشگاه امجديهٴ تهران، در برابر بيش از دويست هزار نفر كه در داخل و خارج ورزشگاه اجتماع كرده بودند، اين جمعيت انبوه را براي ”آزادي آزادي بيان و انجمنها و گروهها” در سخنراني مشهور خود ”چه بايد كرد؟” به خروش آورده بود.پاسداران با گلوله و گاز اشك آور هم نتوانستند متينگ را به هم بريزند و مقاومت مسالمت آميز انبوه مجاهدين بسيار مؤثر بود.نتيجهٴ تيراندازي يك كشته، صدها مجروح و هزاران مضروب از مجاهدين بود.جو حمايت اجتماعي از مجاهدين و تنفر عمومي از جنايت ايادي خميني، آن چنان بالا گرفت كه حتي پسر خميني(احمد)، جنايت پاسداران را بعنوان ”خيانت به اسلام” محكوم كرد.سرپرست شهرباني كل و معاون وزير كشور و شماري از نمايندگان مجلس خميني، در شمار محكوم كنندگان بودند.بسيج افكار عمومي عليه پديدهٴ چماقداري، خميني را به راستي به وحشت انداخت.او با اعلام اين كه ”مجاهدين بدتر از كفار هستند” تصميم نهايي خود را براي سركوبي تمام عيار مجاهدين اعلام كرد
به رغم همهٴ اين مسائل و با وجود تحمل دهها شهيد و انبوه زندانيان، مجاهدين، حتي تا يك سال بعد تلاش كردند كه به فعاليت سياسيشان براي برقراري دموكراسي در ايران به شيوه هاي مسالمت آميز ادامه دهند.اما اين دوران در 30 خرداد 60، با سركوب تظاهرات 500هزار نفري مردم تهران توسط خميني و به راه انداختن يك حمام خون به پايان رسيد

Friday, December 18, 2015

سرخ ترين نام در ايران



راستي هيچگاه از خودتان سوال كرده ايد سرخ ترين نام در ايران تحت حاكميت آخوند ها چه اسمي است؟ 
اسمي است كه ميگويند سرخ ترين نام در ايران است و هر جايي ديده يا احيانا شنيده ميشود همه ميگويند
!!! هيسسسسسسسسس      
سوال  در مورد اين اسم است :     مسعود رجوي – سازمان مجاهدين 
آري همه ميدانند هركجا اسم مجاهدين و مسعود رجوي مي آيد لرزه بر اندام خامنه اي و مزدورانش مي افتد، اين خيلي واضح است كه خامنه اي مفلوك، اصلي ترين دشمن خود را مجاهدين و مشخصا مسعود رجوي اعلام كرده است و مستمرا ميگويد از آنها كه  من نتوانستم مايوسشان كنم  بايد ترسيد, پس با اصل قرارد ادن اينكه دشمن دشمن ما، دوست ما ست براي رويا رويي با اين حكومت تا مغز استخوان مرتجع وضد مردمي، با مجاهدين هم صدا شويم،  زيرا همه به خوبي ميدانند در اين زمانه مسعود رجوي تنها  كسي است كه حرف هايش كاخ يزدي خامنه اي را به لرزه در مي آورد زيرا او و مجاهديني كه تحت رهبري اش هستنديلان گردن فرازي  هستند كه عليرغم همه مشكلات و ابتلائات و دوري از وطن و عليرغم اينكه هيچ سلاحي ندارند ولي با دست خالي در مقابل اين رژيم ديكتاتور ايستاده اند و به همه ميگويند ميتوان و بايد ايستاد , ميتوان و بايد در مقابل همه فشارها و مصيبت ها و بلاها كه ناشي از وجود نحس آخوند ها هست نور اميد و ايمان به رهايي را زنده و زنده تر نگاه داشت و پرچم عزت و شرف را بالا برد، و مي گويند همانطور كه در سال 57 همين خلق در زنجير توانست آخرين دسته اززندانيانش را از زندانهاي مخوف شاه خائن آزاد كند ، ما نيز مي توانيم و زندانيان امان را بزودي آزاد كنيم ، كافيست كه اراده كنيم، زيرا خدا ما با ماست . خدا با كساني است كه اراده مي كنند آزادي را به هرقيمت كه شده بدست بياورند

چه بايد كرد
حالا كه سي ام ديماه روز تحقق شعار زنداني سياسي آزادي بايد گردد در سال 57 نزديك است ، اين روز راگرامي بداريم و با يادآوري اين روز بزرگ، همه را به ايستادگي تا پيروزي فرابخوانيم 
شعار ما براي نصب در كوچه و خيابان
سي ام ديماه سالروز آزادي مسعود رجوي به همراه آخرين دسته از زندانيان سياسي از زندانهاي شاه خائن گرامي باد


  
كمپين براي آزادي ايران

يك چهره يك مقاومت- قسمت سوم



مسعود رجوي:”آزادي ضرورت دوام انسان در مقام انساني است”
آزادي، مضمون اصلي تمامي سخنرانيها،مصاحبه ها،موضعگيريها و پيامهاي مسعود رجوي طي دو دهه و نيم فعاليت سياسي پس از انقلاب ضدسلطنتي بود چرا كه خميني ناخداي استبداد بود و دشمن تمام عيار آزادي
او ميخواست آزاديها را تا آخرين ذره و قطره دود كند و مجاهدين را محو و نابود سازد اما خداي آزادي ماهرانه با او در جنگ شد.در اين راستا بود كه مجاهدين از همان روزهاي نخست براساس اعتقاد خود به دموكراسي و آزاديهاي مردمي به افشاي ماهيت انحصارطلبانه و سركوبگرانهٴ ارتجاع پرداختند و در عين حال رجوي به جد تلاش كرد تا از هرگونه تقابل زودرس با رژيم جلوگيري كند
رجوي از اولين روزها مسأله مبرم ايران را آزاديهاي سياسي اعلام نموده و مهمترين تهديد را انحصارطلبي و ديكتاتوري مذهبي معرفي كرده بود.از همان ماههاي اول، بارها نسبت به بازگشت ديكتاتوري تحت نام مذهب، هشدار داده بود و گفته بود كه ”مبادا آزاديها سربريده شود”!در 14 اسفند 58 بر مزار دكتر مصدق، گفت:”اسلام آري اما ارتجاع هرگز”. و در 28 اسفند وقتي كه مجاهدين برنامهٴ مرحله يي و انتظارات حداقل خود را از جمهوري اسلامي اعلام كردند باز هم تأكيدشان بر ”آزادي كامل عقيده، بيان، قلم، مطبوعات، احزاب و كليهٴ اجتماعات سياسي و صنفي با هر عقيده و مرام” بود.در همان ايام رجوي در مصاحبهيي با روزنامهٴ كيهان گفت:”آزاديهاي انقلابي شوخي بردار نيست... هر كس بخواهد آزاديها را محدود كند نه اسلام را شناخته، نه انسان را و نه انقلاب را. آزادي ضرورت دوام انسان در مقام انساني است والا كه با حيوانات فرقي ندارد”
او معتقد است كه ”آزادي هيچ قيد و بند و شرط و شروطي ندارد و تا مرز قيام مسلحانه عليه نظام مشروع و قانوني كشور امتداد پيدا ميكند”. او مي گويد در شوراي ملي مقاومت كه جايگزين دموكراتيك و مردمي رژيم خميني است براي اولين بار در تاريخ ايران حرف اين است كه ”آزادي هيچ محدوديت اصولي ندارد”
اما اين هنوز بخشي محدود از اعتقاد عميق او به آزادي و دموكراسي است.براي مسعود آزادي يك ارزش ايدئولوژيك است.”آزادي جوهر و مفهوم حركت تاريخ است”، ”آزادي فلسفهٴ هر انقلاب و دگرگوني است”، ”آزادي و رهايي جوهر تاريخ و جوهر انساني است”، ”آزادي حقي همگاني است”،”آزادي نه يك تفنن، بلكه ضرورت اجتناب ناپذير انقلاباتي از قبيل ماست”،”دموكراسي براي ما، نه فقط بيانگر شكفتگي آزاديهاي فردي بلكه به ويژه مبين مسئوليت دستجمعي نيز هست”
در واقع بارزترين وجه مميزه اسلام مجاهدين با اسلام خميني، از همان اول بر سر آزاديهاي دمكراتيك بود.به اعتقاد مسعود، بدون آزادي و احترام به اختيار و انتخاب انساني، دم زدن از خدا و اسلام بيهوده است.او در جمعبندي يكسالهٴ مقاومت در سال 61 دربارهٴ آزادي گفته بود”وقتي مقاومت ما پيروز شود، يكي از بزرگترين موانع انقلابات معاصر و بلكه مهمترين عامل انحراف و اضمحلال آنان كه همانا تجاوز به حريم مقدس آزادي(تحت انواع و اقسام بهانهها) است از ميان برداشته ميشود.ما آزاد كنندهٴ هيچ كس نيستيم، براي اين كه يك خلق، آزادي خود را قدر بشناسد، نهايتا بايستي خود، خود را آزاد كند، پس ما آزاد كننده نيستيم، ما راهبر و راهگشاي طريق”آزادي” هستيم”
در اواسط سال 1358، رجوي براي مقابله با برداشتهاي استبدادي و ارتجاعي خميني از اسلام، يك مبارزهٴ فرهنگي و ايدئولوژيك را در ميان روشنفكران و نسل جوان مسلمان با برگزاري كلاسهاي درس فلسفه در دانشگاه صنعتي شريف تهران، آغاز كرد.هر هفته ده هزار دانشجو در اين كلاس شركت ميكردند و بيش از يكصدهزار تن نيز ويدئوي اين كلاس را در 35 شهر و شهرستان مختلف ايران مي ديدند.متون مكتوب اين كلاسها، بطور هفتگي در صدها هزار نسخه منتشر و در سراسرايران به فروش ميرسيد.در اين آموزشها كه به ”تبيين جهان” معروف شد مسعود قبل از هر چيز، خميني و استبداد مذهبي او را از نظر ايدئولوژيك مورد تهاجم قرار ميداد و انديشهٴ او را با استناد به قران و عملكرد پيامبر اسلام و رهبران و ائمه تشيع، مفتضح و مغلوب مينمود.پيام ايدئولوژيكي و سياسي رجوي طي اين درسها اين بود كه ”آزادي جوهر تكامل و كلمهٴ اصلي اسلام و انقلاب است”
اين كلاسها شانزده هفته بيشتر بطول نينجاميد و خميني در بهار 59 دانشگاهها را تحت عنوان ”انقلاب فرهنگي” تعطيل كرد.بدين ترتيب مجاهدين طي دو سال مبارزهٴ سياسي، توانستند خود را به عنوان بزرگترين نيروي سياسي ايران تثبيت كنند.تيراژ نشريه شان به بيش از 500 هزار نسخه ميرسيد كه بسيار بيشتر از روزنامه هاي رسمي بود

Wednesday, December 16, 2015

يك چهره يك مقاومت- قسمت دوم



فرازهايي از دفاعيات مسعود رجوي در بيدادگاه شاه
من و دوستانم از فرزندان دكتر مصدق هستيم و به پول و مقام پشت پا زده ايم
-در اين مملكت عده يي از رجال طرفدار روس بودند و عده يي طرفدار انگليس.اما مصدق نمي خواست هيچ سلطه اي بر كشور ما برقرار باشد
در جنگ داشتن سلاح مهم است ولي انسان مهمتر است-  
امشب و فردا شب، آخرين شب ماست.ما به جرم خود افتخار مي كنيم- 
به غير از نبرد يا تسليم راه ديگري وجود ندارد، صبح نزديك است- 
در آتيه،روزهاي طلايي-مانند 30 تير- بسيار خواهيم داشت- 
-حضرت علي مي گويد خداوند استخوان هيچ ملتي را پيوند نمي دهد و استحكام نمي بخشد مگر بعد از سختي ها و گرفتاريها- 
از ريختن خون يك نفر، صدها نفر مثل او برميخيزند
تنها راه مبارزه، راه انقلاب مسلحانهٴ توده اي  است- 
پيغام شهيد بينانگذار سعيد محسن براي مسعود
سلام مرا به مسعود برسان و به او بگو كه مسئوليت تو خيلي سنگين شده است و تنها فردي هستي كه از كميته مركزي باقي مانده اي  و تمامي تجربيات سازماني در وجود تو متبلور ميباشد، بار امانتي است كه در اين مرحله به تو سپرده شده، كوران حوادث زيادي را خواهي ديد و به فتنه هاي زيادي خواهي افتاد.تمامي تمجيدها نثار ما خواهد شد، چون ما شهيد ميشويم و تمامي تهمتها نثار تو خواهد شد، چون ميدانم كه به مبارزهٴ خودت ادامه خواهي داد و وارد مراحلي ميشوي كه خيلي خيلي بالاتر از ماها قرار خواهي گرفت.زيرا تو هر روز و هر ساعت شهيد خواهي شد.آري يك شهيد مجسم

پيام مسعود رجوي  از قزل قلعه
”... به عنوان يك مجاهد ناچيز و به اقتضاي وظيفه انقلابي و انضباط تشكيلاتي، خود را آماده كرده بودم تا ناچيزترين سرمايه خود، يعني جانم را به انقلاب اين خلق بزرگ ادا كنم،تا پيرو صديقي براي قهرمانان ملي و رزمندگان بزرگواري باشم كه با جانبازي و نثار خون خود ثابت كردهاند كه خلق ما تصميم قطعي را براي نجات خويش گرفته است تصميمي كه براساس آن هر خلقي از لحظه اي كه مرگ را بر تسليم مرجح ميداند، پيروزيش مسلم گشته است.
”...اما منافع ديكتاتوري حاكم مخصوصا در خارج ايران، مرا فعلا از اين سعادت جاويدان محروم كرده است
تيرماه1352
زندان قزل قلعه

Tuesday, December 15, 2015

يك چهره يك مقاومت - قسمت اول


چهره درخشان 4 دهه مبارزات مردم ايران

مسعود رجوي در سال 1327 در طبس از شهرهاي استان خراسان متولد شد.تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در مشهد گذراند.سپس رشته حقوق سياسي را در دانشگاه تهران به پايان برد و از دانشكده حقوق فارغ التحصيل شد.مسعود در دوران دبيرستان با محافل و انديشه هاي مذهبي، سياسي آشنايي پيدا كرد.اما بيش از همه به آيت الله طالقاني علاقه داشت.وي در سال 1346 در حالي كه فقط 19 سال داشت به عضويت سازمان درآمد.متعاقبا در ارتباط مستقيم با محمد حنيف نژاد بنيانگذار مجاهدين قرار گرفت.او در آن زمان جوانترين عضو مركزيت مجاهدين بود كه به عضويت گروه ايدئولوژي سازمان انتخاب شد.به هنگام يورش ساواك در شهريور 50، به همراه اولين موج دستگيريها بازداشت شد و به اعدام محكوم گرديد.اما به دنبال فعاليتهاي بينالمللي، اين حكم به حبس ابد تبديل شد.در آن زمان برادر بزرگتر او، شهيد دكتر كاظم رجوي، يك بسيج گستردهٴ بين المللي را براي جلوگيري از اعدام وي سازمان داد
عفو بين الملل،صليب سرخ جهاني و هم چنين شخصيتهاي برجسته اروپايي نظير فرانسوا ميتران،بارها براي نجات جان او دخالت كردند.در همان زمان دفاعيات مسعود در بيدادگاه نظامي شاه، در بيرون زندان وسيعا منتشر شد.ساواك كه به دليل فشار بين المللي نميتوانست او را اعدام كند، تا آخرين سالها مسعود را تحت فشار و شكنجه قرار ميداد.به خصوص در سالهاي 54-53، شدت شكنجه هاي دژخيمان ساواك به حدي رسيد كه توان فيزيكي وي را به صفر رسانده بود اما او با پايداري و صلابتش ساواك را تحقير و منكوب ميكرد
در سال 54 پس از ضربه خيانت بار اپورتونيستهاي چپ نما به سازمان با تدوين و آموزش مواضع مجاهدين، مسعود سازمان متلاشي شده را مجددا بازسازي و احيا كرد
مسعود رجوي در 30 ديماه 57، يك هفته پس از فرار شاه، به يمن قيام مردم، همراه با آخرين گروه زندانيان سياسي از بند رست

Sunday, December 13, 2015

مگر مي‌شود ملتي را تا به ابد اسير نگه داشت؟



مگر مي‌شود خورشيد را كشت؟ مگر مي‌شود باد را از وزيدن بازداشت و باران را از باريدن. مگر مي‌شود اقيانوس را خشك
 كرد؟ مگر مي‌شود بهار را از آمدن باز‌داشت، مانع روييدن لاله‌ها شد، مگر مي‌شود ملتي را تا به ابد اسير نگه داشت؟ نه 
اينها قسمتهايي از سخنان مسعود رجوي پس از آزادي از 7 سال اسارت در شكنجه گاههاي شاه خائن به همراه آخرين دسته  از زندانيان سياسي در سال 57 است
وقتي اين جملات را بعد از سي و چند سال  كه از حاكميت ولايت مطلقه فقيه، حاكميتي صد بار بدتر و سياه تر از حاكميت شاه مي گذرد، مرور مي كنيم، از خودمان سوال مي كنيم كه راستي چرا نمي شود خورشيد را كشت ؟ و چرا نمي شود بهار را از آمدن باز داشت، آيا حتي اين جلادان و اين شكنجه گران كه سي و چند سال است خون مردم ايران را در شيشه كرده اند و بيش از 120 هزار از بهترين ها را كشته اند و باز سير نشده اند هم رفتني هستند؟ راستي سوال اين است كه واقعا چرا نمي شود خورشيد را كشت؟
 :و برادر مسعود در همان سال پاسخ دادند
براي اينكه اين خواست خداست و ارادهٌ خلق است، سنت تاريخ است، قانون اجتماع است… بشارت همهٌ انبيا، پيام‌آوران، مصلحين و انقلابيون بزرگ جهان است كه «خلق پيروز مي‌شود، آينده تابناك است. همهٌ قوا و استعدادات فرزند انسان از "شامگاه امكان"، قطعاً به "بامداد تحقق" خواهد پيوست
اين منطق تكامل است وتكامل راه خود را رو به پيش باز مي كند، اينجاست كه نور اميد روشن مي شود ، دلهاي تنگ شده و پريشان، شادمان مي شود ، انسان به حركت در مي آيد و اين سوال مطرح مي شود كه پس چه بايد كرد؟ نقش من براي  محقق كردن اين بامداد تحقق كه از آن سخن مي گويند چيست؟ آيا اصلا من نقشي هم دارم؟ آيا من مي توانم كاري كنم كه خورشيد زنده شود؟ بهار بيايد و لاله ها بدمند؟ 
: باز به جواب برادر مسعود در همان سال گوش كنيد
… بله، ستارگان ما برآنند، تا در فلك اجتماعي و سياسي اين ميهن طرحي نو دراندازند، طرحي عاري از طبقات، عاري از بهره‌كشي، عاري از جهل، ناداني، اختناق و زنجير

چه بايد كرد؟
بايد بر خلاف خواسته آخوند ها كه در طي اين ساليان تلاش كرده اند هرنور اميدي را خاموش كنند و گرد ياس و نااميدي  را همه جا بپراكنند كه كاري نميشود كرد و زندگي همين است و همه بايد به آ ن تن بدهند و بر خلاف اينكه  رژيم آخوندي حاكم بر ايران  آنقدر مشكلات اقتصاي و اجتماعي براي زن و مرد و پير و جوان ايجاد كرده اند كه كسي وقت و زمان و تاب و توان سر بلند كردن وبه فكر وطن بودن و انديشيدن به آزادي  .....را نداشته باشد آري بر خلاف همه اينها  ما بايد  تمامي توان خود را بكار گيريم و روي پاي خود بايستيم و نور  و شعله هاي اميد را  هر كجا كه ميتوانيم بپراكنيم  
پس بياييد سي ام ديماه را گرامي بداريم و با پخش تراكتهاو پوسترها و با يادآوري اين روز بزرگ براي همه اين اميد را به دلها بازگردانيم
 همانطور كه در سال 57 خلق توانست آخرين دسته اززندانيانش را از زندانهاي مخوف شاه خائن آزاد كند ، ما نيز مي توانيم و زندانيانمان را آزاد كنيم ، كافيست كه اراده كنيم، زيرا خدا ما با ماست . خدا با كساني است كه حركت ميكنند و براي آزادي خود .  تلاش ميكنند
آري ما سي ام  دي ماه  را گرامي ميداريم زيرا آخرين دسته زندانيان سياسي كه مسعود رجوي در راس آنها بود از زندان هاي مخوف شاه  كه هيچكس فكرش را هم نميكرد بدست پر توان خلق آزاد شدند 
ما سي ام دي ماه  را ارج ميگذاريم و در همه جا نيز تراكت ها ي آن را پخش ميكنيم زيرا يادآور  توانايي ها وقدرت بيكران خلقي است كه اگر بخواهد و به هم زنجير شود پايه هاي هر ظلمي را به لرزه در آورده و فرزندانش را از سياه چال ها آزاد ميكند 
ما سي دي را جشن ميگيريم تا آخوند ها ي حاكم بر ايران و در راس آنها خامنه اي يزيد زمان بداند و ببيند كه نميتواند  و نتوانسته صداي آزادي و رهايي را هرگز خاموش كند 
آري ما ياد و خاطره سي ام دي ماه راهمواره زنده نگه مي داريم و با صداي بلند فرياد ميزنيم  
خلق پيروز مي شود – آينده  از آن مردم ايران است

Sunday, December 6, 2015

سخنرانی دکتر محمد ملکی در مراسم خاکسپاری (مادر داعی)‌ در تهران



مراسم تشییع و تدفین مادر مجاهد، مهری جنت پور(مادر داعی) دربهشت زهرا در تهران برگزارشد. در این مراسم دکتر محمد ملکی اولین رئیس دانشگاه تهران بعداز انقلاب، بر مزار مادر سخنانی ایراد کرد و یاد این مادر بزرگوار را گرامی داشت

دکتر محمد ملکی گفت:‌ «در وصف این زنی که، انسانی که در طول زندگیش واقعا زینبی زیست چی بگویم. واقعا زینبی زیست و فرزندانی تربیت کرده تحویل جامعه داده نه تنها فرزندان خودش بلکه خیلی از بچه هایی که آنطرف مرز هستند زیر موشک هستند. زیر هزاران گرفتاری هستند و مشکلات. ولی مثل کوه ایستاده اند اینها فرزندان این مادر هستند. چه سعادتی خیلی ها میان به این دنیا زندگی می کنند و لذت می برند و میروند اما لذتی که اینگونه مادران می برند نوع دیگری است
...مادر
من چی بگم از محبت های تو از حرفهای تو وقتی که میتونستی حرف بزنی از شناخت تو، استعداد تو، از مغز تو که تا آخرین لحظه کار می کرد و فعال بود
فقط میگم که بعد از تو خیلی ها یتیم شدند. میگن انسان بعد از مرگ مادرش یتیم میشه ما واقعا یتیم شدیم
تو زینب گونه زیستی. تو زینب گونه زیستی و جزء زینب های زمان بودی. حرفهای من را گوش کنند و ضبط کنند آنهایی که مامور این کار هستند. بله من با صدای بلند میگویم تو زینب گونه زیستی و زینب زمان خودت بودی. مثل هزاران مثل تو. مثل مادر دشتی که دو سه روز قبل از تو رفت. رفت آنجا را برای تو آماده کند 
من اجازه می خواهم از طرف خانواده از همه تون تشکر کنم از همه که با مشکلات آمدند و در تشییع این زینب زمان شرکت کردند و من دیشب هم در مجلس خانم دشتی گفتم نگران نباشید. جامعه ما با تمام مشکلات و فسادش و حاکمیتی که به فسادپروری کاری ندارد اما مرتب زینب و حسین تولید می کند
مرتب زینب ها و حسین ها به وجود می آیند. ۵۰ سال شاه و شیخ سعی کردند که این شجره را بخشکانند ولی مگر میشود؟
یاد جمله ای افتادم از منتظری که در نامه ای که به خمینی نوشته بود نوشته بود مطمئن باشید که با کشتن؛ فکر از بین نمیرود
این همه کشتید این هم زدید این همه بریدید
تیر زدی، تبر زدی، تبر زدی، تبر زدی، بر تن بی سپر زدی، دیگه وقتی دیدی اینها کافی نیست با موشک ۸۰ موشک فکر کردی همه چیز را از بین می بری اما مطمئن باش، مطمئن باش تا یکی دو ماه دیگر لیبرتی از اولش هم زیباتر و بهتر و قشنگ ترخواهد شد
تا هستند کسانی که دلشان به حال این ملت می سوزد و تا هستند کسانی که فریاد می زنند زگهواره تا گور دانش بجوی و دانش را بر می دارند و میگویند ز گهواره تا گور آزادی بجوی
آن دانشی که در کنارش آزادی نباشد دانش نیست
در دانشگاهی که به اصطلاح خیلی استاد و دانشمند وجود داره اما کوچکترین توجهی به وضع فلاکت بار و غم انگیز جامعه ندارد و دزدیها و چپاول گریها را می بینند و سکوت می کنند. بله در این جامعه باز هم باید گفت:ز گهواره تا گور آزادی بجوی
چون اگر آزادی نباشد در جامعه ای که آزادی نباشد همین است که می بینید، دزدی و فساد و فحشا 
و امام حسین و زینب همه چیز خودشان را فدا کردند بخاطر آزادی و فریاد زدند
هیهات من الذله
و می بینیم که در طول تاریخ حسین ها و زینب ها سربلند هستند

بیکاری فارغ‌التحصیلان و زمین‌خواری آقازادگان



 در ایران  110هزار نفر با مدرک دکترا بیکارند
 بیشترین بیکاری در بین فارغ‌التحصیلان، مربوط به دارندگان مدرک کارشناسی است
همچنین بیشترین بیکاران در مقطع دکترا مردان و بیشترین بیکاران در مقطع کارشناسی، زنان هستند
به گفته کوروش پرند٬ معاون وزیر کار رژیم، نرخ بیکاری در بین فارغ‌التحصیلان دانشگاهی ۱۰ برابر افرادی است که دارای تحصیلات دیپلم و زیر دیپلم هستند
خبرگزاری مهر آخوندی هم پیش از این منتشر کرده بود که به‌زودی بیش از ۴ میلیون و ۶۰۰ هزار نفر از دانشگاهها فارغ‌التحصیل می‌شوند که جویای مشاغلی در ”‌شان میزان تحصیلاتشون“ خواهند بود
پاسدار رضایی هم در سایتش موسوم به تابناک به نبود زیرساختهای لازم برای اشتغال فارغ‌التحصیلان دانشگاهی در کشور اذعان کرده و نوشته است
در حالی به‌زودی هزاران نیروی تحصیلکرده، آماده ورود به بازار کار می‌شوند که در فاصله تابستان ۹۳ تا سال جاری ۴۷۸ هزار نفر به تعداد بیکاران اضافه شده است
پیش از این هم گزارشهای متعددی درباره بیکاری هزاران فارغ‌التحصیل رشته پزشکی عمومی در ایران منتشر شده و این در حالی است که وزارت بهداشت بار‌ها اعلام کرده که مناطق محروم و حتی شهرهای کوچک از کمبود پزشک رنج می‌برند
این آمارها به خودی خود گویا هستند، اما وقتی این آمارها گویاتر می‌شوند که آن را در کنار  چپاولگریهای رژیم آخوندی قرار می‌دهیم
  به‌عنوان نمونه: مهدی موسوی‌نژاد عضو مجلس ارتجاع در 6آذر 94 در جدال باندی در تلویزیون رژیم فاش کرد که زمینهای تصرف شده توسط آقازاده‌ها، از ۲۰ هکتار به ۲۰۰ هکتار رسیده است
 این عضو مجلس ارتجاع به زمین‌خواری ٬ کوه‌خواری و دریا‌خواری 5هزار آقازاده اشاره کرد که به واسطه شغل پدرشان و دریافت رانت‌های اطلاعاتی اقدام به زمین خواری و دریاخواری می‌کنند
هر چند این دست رو کردنها، تنها گوشه‌یی از واقعیت است که به اقتضای جنگ هژمونی باندهای رژیم در آستانه شعبده انتخابات آخوندی صورت می‌گیرد
 اما همین آمار هم به خوبی نشان می‌دهد که چرا چرخهای اقتصاد کشور، نه تنها حرکتی به جلو ندارد، بلکه روز به روز بنیادهای اقتصادی کشور، از کارگاهها و کارخانه‌ها گرفته تا کشاورزی و دامداری، زیر نفوذ کارتلهای رانتی آقازاده‌ها و سپاه پاسداران از بین می‌روند و نتیجه آن هم بیکارتر شدن جوانان و به‌ویژه فارغ‌التحصیلان دانشگاههاست
!حالا این سؤال به‌وجود می‌آید که راه برون‌رفت از این تباهیها چیست؟
 پاسخ را جوانان میهنمان با خروش و اعتراضهای خود داده‌اند، به‌ویژه‌این روزها که در آستانه 16آذر، اعتراضهای دانشجویان بالا و بالاتر گرفته و هم دیگر را به قیام و اعتراض هرچه بیشتر وفعال‌تر در این روز تاریخی فرا می‌خوانند

Friday, December 4, 2015

وضعیت پناهجویان ایرانی در مرزهای یونان و اروپای شرقی


ترکیه اعلام کرد که پس از تصویب کمک 3میلیارد دلاری اتحادیه اروپا به این کشور برای مقابله با بحران پناهجویان، از حرکت 1300 پناهجو بسوی اروپا ممانعت کرده است، اما هنوز هزاران نفر در یونان و در مرزهای کشورهای اروپای شرقی در انتظار باز شدن راه و رساندن خود به کشورهای اروپایی هستند:
هیراد هموطنی که در کمپی در مرز یونان با مقدونیه در مسیرش به‌سمت اروپا متوقف شده است در مورد وضعیت پناهجویان در این کمپ که بسیاری از آنها از هموطنانمان هستند، به سیمای آزادی گفت
با سلام خدمت شما و هموطنان عزیز، من (من هیرادم) نزدیک مرز مقدونیه در خاک ایران. ما حول و حوش یک هفته در انتظار باز شدن مرزها هستیم. خیلیها پشت مرزها گیر کرده‌اند و خیلیها این‌جا به سختی روز می‌گذرونن، با فشارهای بسیار زیادی مثل کم آبی، کمبود غذا، نداشتن بهداشت، دستشویی، حتی در چادرهایی که ظرفیتشون به دویست نفر هم نمی‌رسه شاید بالای 500نفر گنجایش دادند. در هر صورت شرایط خیلی سخته. این‌جا هم ما به این انگیزه آمدیم که به هدفمون برسیم. هدف ما براندازی رژیم آخوندیه که این‌جا هم ما یک راه مبارزه می‌بینیم. یعنی این هم به‌صورت یک مبارزه می‌بینیم. شاید خیلیها مثل ما فکر نکنن، ولی ما هدف داریم و برای رسیدن به هدفمون حاضریم هر بهایی بدیم. با توجه به کسانی که داخل لیبرتی تحت بدترین شرایط دوام آوردن و همیشه پایدار و پابرجا موندن ما از اونها درس می‌گیریم و مسیر مبارزه مون رو با اونها تطبیق می‌دیم و به نظر من خیلی خیلی ما نسبت به بچه‌های لیبرتی، کسانی که اونجا سختی می‌کشن خیلی این‌جا راحت‌تر زندگی می‌کنیم نسبت به اون سختی هیچی نیست این. در هر صورت ما کماکان پایدار موندیم تا راه باز بشه. بچه کوچک این‌جا هست، واقعاً سخته. ما می‌تونیم چند روز غدا نخوریم، گشنگی بکشیم، تشنگی بکشیم، ولی بچه کوچک این رو نمی‌تونه درک کنه. حق هم داره. این سرچشمه می‌گیره از مماشات رژیم ایران با اتحادیه اروپا و کسانی که پشت پرده فعالیت می‌کنن برای این قضیه. چون در این شکی نیست که رژیم ایران تروریسته و پدرخوانده داعش و گروه‌های تروریستی خود خامنه‌ای است. در این شکی نیست. خود آمار بین‌المللی اینه که ایران بیشتر آمار اعدام و شکنجه زندانیان سیاسی و اکثریت زندانیان، فرقی نمی‌کنه. به هر نحوی بالاترین آمار رو خود ایران داره. پس در این شکی نیستش که مردم ایران تحت فشار بودن که این راه رو انتخاب کردن. ما مسیری که انتخاب کردیم هدفی که داریم باید برای به دست آوردنش تلاش کرد. باید از مسیر خارج نشد و ما تا آخرش هستیم

اختلاف طبقه شاه سلطان امپراطور خامنه اي!!! با ما كارتن خوابها



اسم من ممد است . من  6 سالمه، شنيدم كه همه جا به بچه هايي مثل من ميگن كارتن خواب، ولي كارتن من برام كوچيكه ، همه
 جام توش جانميشه، مجبورم وسطاي شب جابجا بشم كه يخ نزنم. آخه شبها وقتي سرم رو توي كارتن مي گذارم   پاهام بيرون مي مونه، من از يك تا صد رو بلدم بخونم چون بايد وزن آدما رو بهشون بگم! پدرم  تا همين ماه قبل كارگر بنايي بود و 1 سال بود كه حقوقش رو نداده بودن و وقتي پدرم دعوا كرد كارفرما او رو بيرونش كرد، پدرم مي گفت كارفرما خودش هم از ما بدبخت تر است،  پدرم مي گفت خدا رو شكر كه زنده ايم ، دوستش كه دكتراي حقوق داشته ، ماه قبل در حال كارگري بنايي بود كه از بالاي ساختمان به پايين افتاد و در دم جون داد.
 مادرم چند روز پيش كه به خونه برگشت ديگه داداش كوچكم همراهش نبود و هرگز به من نگفت كه دادشم كجا رفته، ولي مامان با ناراحتي  مي گفت كه بجاي داداش كوچيكم يك هفته مي تونيم شام بخوريم، ولي وقتي لقمه ها رو توي دهنش مي گذاشت من ديدم اشكاش داره مياد....بچه هايي مثل ما تو تهران خيلي زيادن، داداش بزرگم مي گفت كه اگر لازم باشه كليه اش رو مي فروشه و حاضر نيست ببينه كه من و مامان گشنه مي مونيم، مي گفت كه چشمهاش هم سالم هستن و اونها رو هم مي تونه بفروشه. 
ولي من سوالم اينه كه بالاخره حق ما تو اين دنيا از زندگي چيه؟ كي حق ما رو خورده ؟ شما خبر ندارين؟ خيلي دلم ميخواد راه بيفتم و برم ببينم بلاخره اوني كه حق مارو خورده كجاست؟ خودم با اين دستاي كوچكم حقمونو رو از گلوش بيرون مي كشم....

واقعا چه كسي حق محمد و محمد هاي ديگر رو خورده؟  كه عمده 90درصدي مردم ايران هر روز فقير و فقيرتر ميشن و تنها 10 درصد از  آقا زاده ها و ملازاده ها هستند كه زندگي هاي آنچناني دارند !!!
انگشت اتهام بيش از همه و پيش از همه به طرف اصلي ترين مهره اين نظام است ، وقتي كه بالاترين مهره اين مملكت خامنه اي دجال اين وضع زندگي را دارد كه همه  او را شاه سلطان امپراطور ايران  ميگويند، ببينيد ديگر اختلاسهاي چند ميلياري و دزديدن دكل و خوردن حق و حقوق ملت كه  كار سختي نيست و روال و روتين اين دولت دزدي اموال مردم است:
علي خامنه اي با 36 ميليارد دلار ثروت,
بيش از 500 هزار دلار وسايل آمريكائي براي چك غذا،
تعداد 100 اسب به قيمت بيش از 40 ميليون دلار,
هواپيماي خاص براي اسبها به قيمت بيش از 7 ميليون دلار,
200 قليان بيش از 2 ميليون دلار,
300 انگشتر خاتم دارد  كه ارزش آن هركدام بيش از 500 دلار است,
170 عصاي آنتيك و 120 عباي فاخر كه ارزش آنها به بيش از 2 ميليون دلاراست,
200 خودرو، 17 ماشين ضد گلوله ، 10 هزار نفر محافظ و ...........
 آيا باز هم دنبال باعث و باني فقر و بدبختي مي گرديد؟ 

چه بايد كرد؟
سر مار را بايد زد .زير و بالا فرقي ندارد، اين نظام از اساس فاسد و دزد است، اين نظام ، نظام دجالان است،  بياييد همه باهم هرچه در توان داريم  روي هم بگذاريم براي به زير كشيدن تاج و تخت امپراطوري ولي فقيه، از يك فرياد ، تا يك تراكت ، تا اعلام يك خواسته، همه اش موثر است، همه اش قدمي است به جلو تا روزي كه كل اين نظام به زير كشيده شود، تا محمد و همه محمد ها ديگر شبها در كارتن نخوابند و دوستانمان مجبور نباشند با مدرك دكترا كارگري كنند و مادرانمان پسرهايشان را براي يك لقمه نان نفروشندو.....
آري آري تنها كاري كه بايد كرد اين است كه همه مردم هم صدا يك شعار را سر دهند و باور و  ايمان و يقين داشته باشند كه اين شعار پايه هاي اين حكومت لرزان را فرو خواهد ريخت. 
مرگ بر اصل ولايت فقيه – مرگ بر خامنه اي –مرگ بر رفسنجاني – زنده باد آزادي 

Thursday, December 3, 2015

بیانیه دانشجویان دانشگاه کردستان در آستانه فرا رسیدن ۱۶آذر روز دانشجو


بیانیه دانشجویان دانشگاه کردستان در آستانه فرا رسیدن 16آذر روز دانشجو 
دانشجویان عزیز در آستانه فرارسیدن 16آذر ماه، هستیم. روز دانشجو. روزی که دانشگاه در برابر خط مشی دیکتاتور دوران لب به اعتراض گشود و سه تن از دانشجویان در حمله بی‌رحمانه نیروهای سرکوبگر شاه، به دانشکده فنی تهران به‌شهادت رسیدند و دانشگاه از آن روز سرخ و تاریخی، جلوه‌ای دیگر نمود و جانی تازه گرفت.

در نبرد با دیکتاتوری همگام با توفان انقلاب پیش رفت تا آن که خورشید پیروزی انقلاب ضدسلطنتی بر بام ایران دمید. و امروز نیز گرچه رژیم ولایت فقیه از همان ابتدای غصب حاکمیت مردم، در جریان کودتای ضدفرهنگی سال 59 درصدد نابود کردن دانشگاه برآمد و بعدها با القابی هم‌چون دانشجوی ستاره‌دار و دانشجوی اخراجی در پی ایجاد رعب و وحشت بر قلب و روان بیدار دانشجو و دانشگاه بوده است اما آنچه در طی چهار دهه حاکمیت ظالمانه‌اش درو کرده است کاملاً خلاف انتظارش واقع شده و توفانهای سهمگینی چون قیام هیجده تیر و قیام خونین هشتاد و هشت را تجربه کرده است

فریاد ’ دانشجو می‌میرد ذلت نمی‌پذیرد ’با مشتهایی گره خورده، به‌رغم همه تمهیدات تهدیدآمیز رژیم، همیشه طنین افکن دانشگاهها بوده است. دانشگاه همواره سنگر آزادی بوده است و خروشان! و در سراسر دانشگاههای کشور همیشه صدای اعتراض به وضعیت بد آموزشی و رفاهی و حقوقی دانشگاهها بلند بوده است اما شانزده آذر روزی متفاوت و تاریخی و نماد خیزش دانشجو در برابر ستم و دیکتاتوری است. پس صدای اعتراض ما دانشجویان در این روز باید هر چه رساتر بگوش خلق رسد و باید هرچه بیشتر بر قامت پوسیده این نظام سراسر ظلمت و جنایت لرزه بیفکند. رژیمی که دستش به خون صدها هزار زن و مرد و پیر و جوان و دانشجو و دانش‌آموز آلوده است و سالهاست حقوق ملت ایران را به یغما برده است و در حالی فقر و تبعیض طبقاتی بیداد می‌کند همه روزه نمونه‌هایی تازه از اختلاس و دزدی و غارت میلیون دلاری اموال مردم به دست عوامل رژیم خامنه‌ای رو می‌شود. اما شانزده آذر امسال در شرایطی فرا می‌رسد که رژیم در باتلاقی از مشکلات لاینحل گیر کرده و هرچه دست و پا می‌زند بیشتر فرو می‌رود

پروژه بمب‌سازی‌اش پس از سالها تلاش بی‌وقفه و صرف مبالغ هنگفت ناشی از چپاول حقوق ملت ایران به بن‌بست رسیده و ولی‌فقیه ارتجاع ناچار و درمانده، جام زهر اتمی را سر کشیده است. همه روزه دسته‌دسته پاسداران و سرکردگان جنایت‌کار سپاه قدس خامنه‌ای که به صدور بنیادگرایی و تروریسم و کشتار مردم در سوریه و عراق مشغولند به هلاکت می‌رسند و ماشین صدور تروریسم و آدم کشی‌اش هر روز بیشتر به گل می‌نشیند. رژیم در فشار ناشی از تحریمها به مرحله فلج اقتصادی رسیده است و توان حل مشکلات اقتصادی را بیش از پیش از دست داده است. از همه بدتر این‌که رژیم دو شقه شده و جنگ قدرت سختی میان باند رفسنجانی -روحانی با خامنه‌ای و سپاه در گرفته و هر روز بر دامنه آن افزوده می‌گردد. از طرفی برای ساکت کردن هر صدای اعتراضی که بلند می‌شود بیش از پیش به ابزار سرکوب متکی گردیده است و دولت آخوند روحانی رکورد اعدام سالانه را به خود اختصاص داده است. که از طرفی بیانگر خوی وحشیگری این نظام سفاک و خونریز است و از طرفی اوج درماندگی رژیم را می‌رساند. در هفتم آبانماه امسال با هشتاد موشک مجاهدان بی‌سلاح لیبرتی را مورد حمله قرار داد و بیست و چهار نفر از آنان را به‌شهادت رسانید تا با توسل به این اعمال رذیلانه برای مدتی اندک هم که شده عمر حکومت رو به افولش را طولانی‌تر کند. اما هیهات! که ساعت سرنگونی لحظه‌ای مقدم و موخر شود

دانشجویان آزاده! بپا خیزید و فریاد برآورید و در برابر بیداد زمان و در برابر ولایت یزیدی خامنه‌ای و رژیم پلیدش، سرو گونه قد بر افرازید و آزاد و رها بی‌آن که آرمان و وجود خویش را به هواداری از باندها و دستجات جنایت‌کار آخوندی بیالایید با فریاد مرگ بر اصل ولایت فقیه مشت محکمی بر تمامیت این رژیم سفاک بکوبید و با فریاد زنده باد ارتش آزادی، منزه از هر گونه سازشی مرزی سرخ میان خود و خامنه‌ای جنایت‌پیشه ترسیم کنید. جنبش دانشجویی نماینده قشر آگاه و بیدار و تحصیلکرده جامعه است و مسئولیتی بس سنگین‌تر نسبت به سرنوشت ملت و کشورش در مقایسه با سایر اقشار دارد

بنابراین باید فعالانه‌تر از سایرین به عرصه مبارزه علیه ظلم و دیکتاتوری پا بگذارد و در واقع حامی و مدافع و جهت دهنده جنبش زنان، اقلیتهای مذهبی، معلمان، کارگران و سایر اقشار به جان آمده این میهن باشد و در شرایط بغرنج رژیم تاثیر بسیار به سزایی در پیشبرد خواست ملت ایران برای هرچه بیشتر متلاشی کردن تار و پود این حکومت ضحاکی خواهد داشت. 

بدین منظور ستاد اجتماعی مجاهدین در داخل کشور دانشجویان و دانش‌آموزان و جوانان اشرفی میهن را به بر پایی یک هفته اعتراضی با شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه و زنده باد ارتش آزادی و مرگ بر این حکومت یزیدی در اربعین حسینی فرا می‌خواند
دانشجویان دانشگاه کردستان 
درود بر دانشجویان شهید درود بر رجوی زنده باد ارتش آزادی

بیانیه دانشجویان دانشگاه پیام نور دامغان به‌مناسبت ۱۶آذر


من فکر می‌کنم هرگز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ 
احساس می‌کنم در بدترین دقایق این شام مرگزای 
چندین هزار چشمه خورشید در دلم 
... ...می‌جوشد از یقین 
در روزگارانی که شب‌پرستان با تازیانه و تبر، صنوبرهای این سرزمین سبز را به بند می‌کشند 
قلمها را می‌شکنند و بر زمین می‌زنند و سیاهی و تباهی را سایه گستر این خاک کرده‌اند تا هر کورسوی امیدی را به خاکستر تبدیل کنند، صدایی... آوایی به گوش می‌رسد.. در حنجره هزاران دانشجو تکرار می‌شود 
دانشگاه زنده هست 
آری دانشگاه زنده هست تا بر افسون یاس و تسلیم بشورد 
دانشگاه زنده هست تا ظلمت و سیاهی را در هم پیچد 
دانشگاه زنده هست تا صدای یاران دربندش باشد 
... . دانشگاه زنده هست
طنین این پیام را ما در 16آذر چنان فریاد می‌کنیم تا تمام ذهن و ضمیر این جانیان عمامه پیچ را پر کند که زمستان رفتنی هست و به‌زودی و برای همیشه از صحنه تاریخ حذف خواهند شد 
جمعی از دانشجویان دانشگاه دامغان 
آذر94

Wednesday, December 2, 2015

نوشته‌ای از شعله پاکروان، مادر ریحانه جباری در دیدار پس از آزادی سیمین عیوض زاده مادر امید علی شناس


بله ما مادران در احقاق حق فرزندانمان کوتاه نمیاییم. چه زندانی باشند چه آزاده‌ای خفته در دل زمین. ما به واسطه بند ناف  فرزندانمان قدرت داریم
عصر دوشنبه به دیدار سیمین عیوض زاده رفتم. تازه از زندان شهرری آزاد شده بود. قلبم شاد شد. به دو دلیل اصلی. اول این‌که دیدم هم‌چنان دندانهایش را برهم می‌فشارد و بر احقاق حق پسرش اصرار دارد

امید علیشناس فعال حقوق کودکان کار که به 10سال زندان محکوم شده مادری دارد شیردل و صبور. ماههاست فریاد می‌زند پسرم را آزاد کنید. فریادی بی‌صدا. با نوشته‌ای بر کاغذ. برای او فرق نمی‌کند که کاغذش را جلوی زندان اوین یا لاستیک دنا بر دست بگیرد یا در خانه‌اش. این کاغذ پرچم مادری است که از حق فرزندش دفاع می‌کند. دلیل دومی که شادم کرد این بود که سیمین عزیزم برایم تعریف کرد که در زندان شهرری به کارگاه چوب و معرق رفته و چند دقیقه درست در جایی ایستاده که ریحان من ایستاد و عکس یواشکی انداخت. برایم گفت که آن کارگاه با همه‌ی وسایل و تابلوهای چوبی به همان شکل است که در عکس ریحان دیده. گفت با ریحان گفتگو کرده در خیال و ذهن

آری این چنین است. مادران وقتی جایی می‌روند به یاد فرزند دیگر زنان نیز هستند. زیرا زنان در همه حال مادرند
این عکس را در خانه‌ی سیمین انداختیم. حس و حال هر دومان در چهره دیده می‌شود. سیمین مصر بر آزادی امید و من دلشاد از خستگی‌ناپذیری سیمین. چرا که امید فرزند من نیز هست. هم‌چنانکه ریحان فرزند سیمین بود. ما مادران از بند ناف فرزندانمان زنجیری بافته‌ایم که پیوندمان می‌دهد. بله ما مادران در احقاق حق فرزندانمان کوتاه نمیاییم. چه زندانی باشند چه آزاده‌ای خفته در دل زمین. ما به واسطه بند ناف فرزندانمان قدرت داریم

درگذشت آقای منصور قدرخواه عضو شورای ملی مقاومت ایران


 آقای منصور قدرخواه، هنرمند عضو شورای ملی مقاومت ایران، شب گذشته به‌طور ناگهانی در اثر سکته در ایالت نوادا در آمریکا درگذشت

آقای قدرخواه کارگران، سناریست و تهیه کننده فیلم بود و از چند دهه پیش به مبارزه و مقاومت علیه فاشیسم دینی پرداخت. وی در آبانماه سال‌1375 به عضویت شورای ملی مقاومت ایران درآمد و همواره در همه اجلاسیه‌ها و فعالیتهای شورای ملی مقاومت فعالانه و پرشور شرکت داشت و آثار هنری و مقالات ارزشمندی بر جای گذاشت که خشم و کین رژیم آخوندی و مزدورانش را علیه او برانگیخت


چه كسي بيشتر مي ترسه؟ ما يا اونا؟



 از: سايت براي آزادي ايران 
:كمپين براي آزادي ايران 

ديروز  يكي ازدوستام بهم گفت كه”  ما هر كاري كنيم اين نيروي انتظامي دست بالا رو در قدرت داره  و راستش من ميترسم كاري كنم 
نظر  شما سر اين حرف چيه؟  من يكم از اين حرف تعجب كردم.آخه خبرها و كارهاي نيرو انتظامي كه داره الان مي كنه، يك چيز ديگه مي گه
از همين ديروز از ترس و وحشت اينكه مبادا دوباره مثل پارسال و سالهاي قبل بچه ها بريزن بيرون براي 16 آذر ، گشت موتور سواري تو خيابانهاي تهران  راه افتاده .  تازه اينكه كمه ،سال قبل كلي اعلام كردن نريزيد بيرون ، اين كارها درست نيست و غيره ، بعد هم سر تا سر خيابانها را اگر يادتون باشه ماشين گشت گذاشتن و متر به متر خيابانها   رو هم نفر گذاشتن . معلوم بود كه خيلي ترسيدن  كه مبادا” نيروي برانداز ، بندازتشون!!! “  .... اما ما چه كاركرديم ؟خوب يادمه روزهاي قبلش و همان روز ،بچه ها تجمع داشتن و پلاكاردهم بالا بردن  ،پارسال هم كه  بچه هاي علامه گل كاشتن و يك تجمع راه انداختن و پلاكارد هم بلند كردن و حرفشون رو به بهترين صورت به گوش همه رسوندن
توكل دنيا،  جوونا  به هر مشكلي  كه بر مي خورن،  از صنفي گرفته تا  اقتصادي و سياسي  مي ريزن بيرون و تظاهرات و  راهپيمايي  مي كنن، حرفشون رو مي زنن و دولت رو مجبور مي كنن كه خواستشون رو عملي بكنه. تازه آنها كه مشكلات مارو ندارن . اونها كه يك ديكتاتوري مذهبي بالاي  سرشون نيست كه مينيمم حقوقشون رو هم پايمال كرده باشه . حالا چي ميشه كه به ما كه ميرسه بايد از چهارتا مامور بترسيم و از حق و حقومون كوتاه بياييم؟ به ما كه ميرسه بايد سكوت كنيم و با اين دولت دزد و قاتل و ديكتاتور تعامل كنيم؟خودشون مي دونن كه اينقدر وضعيت اسفباره و جون ملت  به لبشون رسيده كه مردم با هر بهانه اي دست به كار مي شن و به هر صورتي خواستار بركناري اين نظام هستن
آيا نديديد اين روزها دانشجويان پرستاري و ساير دانشگاهها در نقاط مختلف و بطور خاص دانشجويان دانشكده فني دانشگاه تهران چه كارها كردن؟
آيا نشنيديد جووناي با غيرت تهران چطور در دفاع  از يك دختر بخاطر حجابش با نيروي انتظامي درگير شدند؟ 
خوب حالا كه خودشون مي گن نيروي اغتشاش گر و فتنه گر تو دانشگاه ها و تو جوانان  نفوذ كرده وكلي تو حرفهاشون  از ترس در باره كله پا شدن نظامشون مي گن ، پس اونها هستن كه بايد از ما بترسن، اونها هستند كه بايد از عزم و اراده ما براي رسيدن به آزادي وبيرون كشيدن حقوقمون از حلقومشون بترسند و مثل سگ برن توي لونه هاشون مخفي بشن، اون كسي كه بايد بترسه و حساب كار خودش رو بكنه اونها هستند و نه ما
پس بياييد در روز دانشجو صدامون و دردمون رو به گوش دنيا برسونيم، بيشتر از قبل، اين رژيم ديكتاتور  رو بترسونيم ، يك 16  آذر بياد موندني درست كنيم كه نيروي انتظامي و همه پاسدار بسيجي ها خواب از كله شون بپره و تا ابد از ترس ما  خوابشون نبره . آره جوون ايراني ،دانشجوي ايراني هيچ وقت سكوت نمي كنه و هر طور شده حقش رو مي گيره
پس وعده ما در روز دانشجو 16 آذر ، درهر دانشگاه


Tuesday, December 1, 2015

تجمعات و اعتراض دانشجویان و پرستاران در الیگودرز، کاشان، نیشابور، بیرجند، تبریز و تهران








تجمع اعتراضی دانشجویان پرستاری دانشگاه علوم پزشکی نیشابور 
روز دوشنبه 9آذر ماه دانشجویان پرستاری دانشگاه علوم پزشکی نیشابور در یک تجمع اعتراضی خواهان برچیدن بساط طرح تربیت پرستار در بیمارستانها که هم برگشت به عقب محسوب شده و هم به ضرر بیماران می‌باشد، گردیده و در پایان یک طومار اعتراضی توسط کلیه دانشجویان معترض امضا گردید. 

تجمع اعتراضی دانشجویان پرستاری دانشکده پرستاری و مامایی تبریز 
تجمع اعتراضی دانشجویان پرستاری دانشکده تبریز در راستای اعتراضات سراسری دانشکده‌های پرستاری کشور به طرح تربیت کمک پرستار یکساله و تربیت پرستاران بیمارستانی، با حضور بیش از 150نفر در محل این دانشکده برگزار شد. در طول این تجمع، دانشجویان طومار اعتراضی به این طرحها را امضاء کرده و اعتراض خود را به وزارت بهداشت اعلام نمودند. این تجمع روز 7آذر برگزار شد.

دانشجویان حاضر در این تجمع اعتراضی، به‌صورت یکصدا نسبت به توهین و بی‌اعتنایی وزیر بهداشت به دانشجویان و رشته پرستاری و نیز بی‌تفاوتی و عدم توجه بر اجرای طرح تعرفه گذاری خدمات پرستاری اعتراض نمودند. 

الیگودرز - نامه اعتراضی سازمان نظام پرستاری، دانشکده پرستاری
 جامعه پرستاری الیگودرز در اعتراض به طرح جدید آموزش پرستار 
الیگودرز هم به بقیه شهرها پیوست و دانشجویان و پرستاران آن نامه اعتراضی در اعتراض به طرح ضدمردمی آموزش پرستار یکساله نوشته‌اند. 
در این نامه از جمله آمده است:

9آذر 94 - تصمیم اخذ شده، می‌تواند صدمات بسیار جدی به مقوله سلامت و جایگاه ارزشمند حرفه پرستاری وارد نماید. لذا چنین تصمیمی به نظر می‌رسد، بیشتر پس‌رفت باشد تا پیشرفت، که سابقه پرستاری در ایران دقیقاً مبین آن می‌باشد. 

با توجه به تعداد دانش آموختگان رده‌های پرستاری به نظر می‌رسد در حال حاضر در کشور نه تنها کمبود شدید نیروی پرستاری نداریم بلکه مشکل اصلی در صدور مجوز استخدامی و به‌کارگیری نیروهای پرستاری است به شکلی که تعداد زیادی از این قشر زحمتکش برای امرار معاش به مشاغل غیرمرتبط روی آورده‌اند یا هم‌چنان بیکار هستند. 

علی رغم این‌که بیمارستانهای خصوصی در ارائه خدمات به بیمار در حال حاضر با چالشهای جدی روبه‌رو هستند، چگونه می‌توانند به بخش آموزش کارشناس پرستاری بپردازند، که از جمله آن می‌توان به عدم تمکین در رعایت نرخ تعرفه‌های مصوب دولتی از سوی وزارت متبوع اشاره کرد. 

با توجه به ساختار فیزیکی بیمارستانهای خصوصی و حتی دولتی که برای امر آموزش و تربیت دانشجو طراحی نگردیده‌اند، فضاهای فیزیکی مورد نیاز آموزش چگونه فراهم خواهد شد. 

متأسفانه هر از گاهی چنین تصمیمات غیراصولی موجب کاهش انگیزه و روحیه کاری پرستاران شده و در نهایت ضربه شدیدی به مقوله سلامت جامعه وارد می‌آورد. 

10آذر 94 دانشجویان دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی کاشان هم به دیگر دانشجویان و پرستاران سراسر کشور پیوسته و به طرح ضدمردمی آموزش پرستار یکساله اعتراض کردند و طی نامه‌یی به وزارت بهداشت به طرح آموزش پرستار یکساله اعتراض کردند. 

دانشجویان و اساتید رشته پرستاری دانشگاه علوم پزشکی بیرجند در اعتراض به آیین نامه تربیت کارشناس پرستاری در بیمارستانهای کشور در این دانشگاه تجمع کردند، دوشنبه 9آذر 94 دانشجویان و اساتید دانشگاه علوم پزشکی بیرجند ظهر دوشنبه 9آذر در تجمعی به آیین نامه تربیت کارشناس پرستاری در بیمارستانهای کشور انتقاد و اعتراض کردند. 

در این گردهمایی علاوه بر دانشجویان جمعی از اساتید پرستاری حضور داشتند. 
دانشجویان در این اعتراض دست نوشته‌هایی هم‌چون ’من از نام و نشان پرستاری دفاع می‌کنم’، ’ تبعیض ممنوع’، ’پرستاری یک کلام نه پسوند، نه پیشوند! ’، ’بازی با جان مددجو؟ ؟! ’ و غیره را به همراه داشتند. 

تهران: روز دوشنبه 9آذر ماه 94 دانشجویان پرستاری دانشگاه علوم پزشکی دانشگاه ملي در اعتراض به طرح ضد علمی تربیت پرستار در بیمارستانها دست به تجمع اعتراضی زدند.

Monday, November 30, 2015

فراخوان ستاد اجتماعی مجاهدین در داخل کشور به‌مناسبت 16آذر




هفته خیزش و اعتراض در هرزمان، هرمکان
با شعار: ”مرگ بر اصل ولایت‌فقیه - زنده باد ارتش آزادی“
روز دانشجو، روز «اتحاد، مبارزه، پیروزی»

دانشجویان مجاهد و مبارز
جوانان اشرف‌نشان ایران
قیام آفرینان 
روز دانشجو، روزی که خون سه ستاره تابناک جنبش دانشجویی ایران، «بزرگ نیا»، «شریعت رضوی» و «قندچی»، دانشکده فنی دانشگاه تهران را در 16آذر سال 1332گلگون کرد فرا می‌رسد

از طنین شعارهای «اتحاد! مبارزه! پیروزی!» که از فردای آن روز در هر سالگرد16آذر، در دانشگاههای ایران طنین‌افکن بود؛ تا رویارویی انقلاب و ارتجاع از فردای سلطه خمینی و کودتای ضدفرهنگی او در بهار به خون نشسته انقلاب در سال 1359؛ تا 16آذر سال 1388 که دانشجویان انقلابی تصاویر خمینی و خامنه‌ای را در ورودی دانشگاه به آتش کشیدند؛ و تا همین امروز که دانشجویان به پاخاسته، به «ستاره‌دار شدن افتخار می‌کنند» و فریاد می‌زنند: «دانشجو می‌میرد ذلت نمی‌پذیرد» ؛ این خون شهیدان جنبش دانشجویی است که می‌جوشد و مسیر پیکار آزادی را روشن می‌کند

امسال اما، 16آذر در شرایطی فرا می‌رسد که دیکتاتوری دینی در حال خفه شدن در باتلاق سه دهه جنایت و خیانت است. جام زهر اتمی، یعنی شکست استراتژی پرهزینه بمب‌سازی، جام زهر منطقه‌یی، یعنی به گل نشستن استراتژی دخالتهای پرهزینه خامنه‌ای در عراق و سوریه، شقه رأس نظام و جنگ قدرت بین باند رفسنجانی- روحانی با خامنه‌ای و سپاه پاسداران و فلج اقتصادی کشور حاکی از فسادی سرطانی و بی‌علاج در سراپای حاکمیت آخوندهاست

موج اعدامها که این رژیم را به رکورد‌دار مجازات مرگ تبدیل کرده و جنایت علیه بشریت با پرتاب80 موشک به مجاهدان بی‌سلاح و محصور در زندان لیبرتی و شکنجه و زجرکش کردن زندانیان سیاسی در سیاهچالهای خامنه‌ای، از یک سو درنده خویی خلافت ارتجاعی خامنه‌ای به‌عنوان پدرخوانده داعش را بارز می‌کند، اما از سوی دیگر، بیانگر استیصال یک دیکتاتوری پوسیده و محکوم به سقوط است

! دانشجویان و دانش‌آموزان انقلابی
رژیمی که به هر گونه مطالبه آزادی و عدالت و حقوق‌بشر و حقوق شهروندی با سرکوب و اعدام و با قتل‌عام آگاه‌ترین و فداکارترین فرزندان ایران زمین، پاسخ داده و خون هزاران دانشجو و دانش‌آموز را که از همین دانشکده‌ها و مدرسه‌های شما به پاخاستند، بر زمین ریخته، باید برود و در این لحظه حساس تاریخی، جنبش دانشجویی در برابر شهیدان و در برابر ملت ایران تعهد بزرگی برعهده دارد

جنبش دانشجویی باید با هر گونه آلودگی به باندهای این حاکمیت غرقه در فساد و جنایت، مرزبندی کند و با پرچم اشرف‌نشان مقاومت انقلابی، حرکتهای اعتراضی مردم به جان آمده را بر ضد ام‌الفساد ولایت‌فقیه سمت و سو بدهد

جنبش دانشجویی باید از اعتراضات معلمان، کارگران، پرستاران، بازنشستگان و جنبش‌های اعتراضی همه ملیتها و پیروان مذاهب مختلف که با سرکوب و ستم مضاعف فاشیسم دینی روبه‌رو هستند، فعالانه حمایت کند! پیشتازی دانشجویان دانشگاههای تبریز، ارومیه، زنجان و اردبیل در خیزشهای اخیر هموطنان آذری، نمونه درخشانی از همگامی با اعتراضات برحق مردمی است

«زمان، زمان برخاستن است». به همین منظور، ستاد اجتماعی سازمان مجاهدین خلق ایران عموم دانشجویان، دانش‌آموزان و جوانان اشرف‌نشان ایران را به برپایی یک هفته اعتراض و خیزش با شعار «مرگ بر اصل ولایت‌ فقیه، زنده باد ارتش آزادی» و با خروش «مرگ بر این حکومت یزیدی» در ایام اربعین و رحلت پیامبر اکرم فرامی‌خواند
درود بر دانشجویان و دانش‌آموزان شهید
سلام بر خلق ـ سلام بر آزادی ـ درود بر رجوی
ستاد اجتماعی مجاهدین در داخل کشور
آذر 1394

Sunday, November 29, 2015

قصيده اي از آيت الشيطان خامنه اي در رابطه با تلگرام و ساير اپليكيشن ها



امروز قصيده اي داريم از عظما خامنه اي كه چند وقت پيش اعدام كرد كه اگر رهبر جمهوري اسلامي نبود مسئوليت دست گرفتن فضاي مجازي را به عهده ميگرفت 
اين قصيده تمام لحظات دروني عظما و ارتباطاتش را در سايتهاي اجتماعي رمزگشايي كرده است 
!تلگرام را زودتر فیلتر کنید
چرخ هرچه فیس‌بوک پنچر کنید
آن توییتر را ببندید با طناب
!هرچه نوت بوک است جرواجر کنید
واتس آب و لاین را نابود کنید
راه وایبر یکسره مسدود کنید
گل بگیرید آن در گوگل پلاس
!جمع کنید از وب و اینترنت پلاس
یک نفر چت کرد اندر تلگرام:
«هست یک کس روی خط از این نظام؟»
!سیدعلی ریپلای کرد و گفت: «من
این منم من جانشین آن امام؟»
کاربر پرسید: «حاجی چی شده
خانه‌ات ویران ز سونامی شده؟
اینقدر پیغام و پسغام می‌دهی
بددهانی کرده دشنام می‌دهی؟
یک نفر با یک نفر در تلگرام
گفتگویی می‌کند یک چند کلام
این چه جرمی هست در دین شما
چوب کرده توی آستین شما؟
چی شده؟ سیل آمده؟ توفان شده؟
زیر بیت‌تان مگر طغیان شده؟
یک کمی گر علم ما بیشتر شود
ارتباط مردمان بهتر شود
خود تو هم شاید کنی چت با امام
پرسی از او راه کار این نظام»
سید علی گفت: «ای جناب کاربر
درد دارم. من نخوردم مغز خر
تو که فالو می‌کنی شخص مرا
دیده‌ای در تلگرام عکس مرا؟
دیده‌ای استیکر حاج جنتی
تا چه حد داده ست بر ما ذلتی؟
روی خط دیدی معاند آمده؟
جمله عالم بهر ما ضد آمده؟
گر نبندم راه این ابزار را
گر نسازم پیش آن دیوار را
بیت من بر روی آب است ای بالام
نه ز من بینی نشان نه زین نظام»
کاربر گفتش: «تو هستی بیخبر
این کامنتم را بخوان، نه بیشتر
تلگرام را گر ببندی لاین هست
جمله ایران کنون آنلاین هست
لاین را هم گر بسته‌ای کوچ می‌کنند
هر تقلایی کنی، پوچ می‌کنند
سیگنالی هست این بهر نظام
.جایتان جمله بود، گور امام»

دوستان عزيز لطفا اين شعر را در سايتهاي اجتماعي به اشتراك بگذاريد - با تشكر

Saturday, November 28, 2015

نامه زندانی سیاسی امید علی شناس به مادرش



’مادر عزیزم’ 
بی قرار و پریشانم
گویا اینان از نابودی پاکان ابایی ندارند
آنگاه که تدبیرشان دستگیری مادران زندانیان سیاسی است، دیگر چه کسی در امان است؟
شنیده‌ام که در اعتراض به زندانی بودن من به همراه عده‌یی از عزیزان که ستم را بر‌نمی‌تابند، در مقابل زندان اوین در یک اجتماع مسالمت‌آمیز خواستار آزادی ما شده‌ای اما این جماعت سرکوبگر بی‌رحم حرمت عواطف مادرانه‌ات را شکسته‌اند و به دستان نازنینت دست‌بند زده و به جرم دفاع از فرزند به اسارت برده‌اند

اکنون بیش از یک سال از حبس ظالمانه‌ای که به‌خاطر فعالیتهای حقوق‌بشری و حمایت از کودکان کار برایم صادر شده، می‌گذرد، حبس به‌خاطر فعالیت در راه درستی که به آن معتقد بودم و هستم و برای آزادیهایی که آرزو داشتم تا شاید فردایی بهتر رقم زده شود

مادر عزیزم، ”حبس در سلول انفرادی“، ”تحمل فشار بازجو“، ”تهدید، توهین و شکنجه‌های روانی“، تحمل شرایط غیرانسانی بازداشت و زندان برایم قابل‌تحمل بوده و هست

آنچه برایم قابل‌تحمل نیست، اعتصاب‌غذای توست
ابتدا از من پنهانش می‌کردند ولی از وقتی شنیده‌ام، بی‌قرار و پریشانم
گویا اینان از نابودی پاکان ابایی ندارند. 
آنگاه که تدبیرشان دستگیری مادران زندانیان سیاسی است، دیگر چه کسی در امان است؟

اینان از به بند کشیدن مادران آزادیخواه شادمان می‌شوند
!اعتصاب‌غذا برایم دشوار است اما نه به‌خاطر گرسنگی، بلکه به‌دلیل بی‌خبری از حال تو و نگرانی از سلامتی ات 

دلم گرفته است، نیازمند گرمای حضور تو هستم
به اعتصاب غذایت پایان بده تا ادامه این راه برایم هموارتر شود
بگذار، در زیر بار این همه ظلم، با اطمینان از سلامتی‌ات جان تازه‌یی در رگهایم جاری شود 

مادر عزیزم، همان‌طور که به طلوع آفتاب فردایمان ایمان دارم، می‌دانم که این مهر مادری و این رنج بی‌پایان بی‌ثمر نخواهد بود و روزی فرا می‌رسد که دیگر هیچ فرزندی برای ابراز عقیده‌اش زندانی نشود و نه هیچ مادری برای دفاع از فرزندش 
فدای تو امید
زندان اوین ششم آذر ۱۳۹۴

مریم رجوی: سرچشمه خشونت علیه زنان در این دوران بنیادگرایی اسلامی است و زنان باید با تمام قوا علیه آن قیام کنند



مریم رجوی: سرچشمه خشونت علیه زنان در این دوران بنیادگرایی اسلامی است و زنان باید با تمام قوا علیه آن قیام کنند

روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان، روز رسوایی رژیم زن‌ستیزی است که پایه‌های حاکمیت خود را بر سرکوب و تبعیض علیه زنان بنا کرده است و روز مظلومیت زن ایرانی است که ۳۷سال است همه عرصه‌های زندگیش تحت نام خدا و اسلام، هدف خشونت و تبعیض قرار می‌گیرد.

سرچشمه خشونت علیه زنان در این دوران بنیادگرایی اسلامی است که ریشه اندیشه آن زن‌ستیزی است و زنان باید با تمام قوا علیه آن قیام کنند.
در این روز به یاد دهها هزار زن قهرمانی هستیم که در مبارزه علیه فاشیسم دینی شکنجه یا اعدام شدند.

به یاد دخترانی مثل ریحانه و فریناز که در برابر تعدی دژخیمان این رژیم ایستادند و جان خود را از دست دادند و زنانی که رنج زندان و شکنجه را به جان خریده و در مقابل این رژیم ایستادگی می‌کنند.

همچنین زنانی را به یاد داریم که قربانی اسیدپاشی شدند و نیز میلیونها زنی که به‌خاطر زن بودن مورد تحقیر و بدرفتاری و ستم قرار می‌گیرند. 

تحت حکومت آخوندها، قوانین رسمی راه اعمال خشونت بر زنان را باز می‌کند و بی‌عدالتی نسبت به زنان در قضاییه آخوندها نهادینه شده است. 

تحمیل حجاب اجباری و قوانین آن یک ناامنی دائمی در زندگی همه زنان ایجاد کرده است. در هر ساعت دو الی سه زن به اتهام بدحجابی به دادگاه معرفی می‌شوند. هر روز هزاران زن به‌خاطر بدحجابی مورد برخورد قرار می‌گیرند. 

در ۹ سال گذشته، سالانه بیش از صدهزار زن از بازار کار ایران کنار گذاشته شده‌اند و فقر و نابرابری که به‌خصوص در سالهای اخیر شدت یافته، بیش از همه زنان را به فقر کشانده است. 

دوستان عزیز، 
کمتر از یک ماه پیش بر اثر شلیک ۸۰موشک سنگین به کمپ بی‌دفاع لیبرتی که توسط رژیم ایران هدایت شده بود، ۲۴ عضو مجاهدین به‌شهادت رسیدند؛ از جمله یک زن پیشتاز، خواهرم نیره ربیعی. 
در حملات قبلی نیز ۱۶ زن مجاهد به‌شهادت رسیدند و ۶ زن مجاهد دیگر به گروگان گرفته شدند. 

در میان آنها به‌خصوص می‌خواهم از زهره و گیتی یاد کنم که هر کدام الگوهای ستودنی از پایداری و شجاعت زن ایرانی در مبارزه علیه استبداد دینی بودند.

یادآوری آنها، موقعیت زن به‌پاخاسته ایرانی را سمبلیزه می‌کند که از یک طرف هدف کینه‌توزی و بربریتی از جانب آخوندهاست و از طرف دیگر، مقاومت زن ایرانی و عزم او برای تغییر در ایران را بیان می‌کند.

زن ایرانی که از سابقه‌یی ۱۵۰ساله در مبارزه برای آزادی برخوردار است، در پی آینده‌یی است بر اساس آزادی، دموکراسی و برابری. 
زنان مقاومت ایران که توانسته‌اند در موقعیتی دشوار، یک جنبش تحت محاصره و تحت سرکوب را پیش ببرند، آرزوها و پایداری همین زنان را نمایندگی می‌کنند.

مقاومت ایران، خواهان یک جمهوری مبتنی بر جدایی دین و دولت، کثرت‌گرا و صلح‌جو و یک ایران بدون اعدام و غیراتمی است و تا آن جا که به آزادیها و حقوق زنان برمی‌گردد، ما تأکید داریم که:
زنان باید به‌طور برابر، حق برخورداری از کلیه حقوق و آزادیهای اساسی از جمله، حق مشارکت برابر در رهبری سیاسی جامعه را داشته باشند.

زنان در انتخاب پوشش خود آزادند و قانون حجاب اجباری لغو می‌شود و در ایران فردا، اشکال گوناگون خشونت علیه زنان و احکام شریعت آخوندی لغو می‌شود.

Friday, November 27, 2015

! ماجرای دانشجو و شتر گاو گرگ


دانشجوی امروز، باید از نظام بپرسد: شما شترید؟ یا گاوید یا گرگید؟ نمی‌شود که هر زمان به یکی از این سه تبدیل شوید
(البته شاید برخی دانشجویان بدشان بیاید و بگویند یعنی فکر می‌کنید ما نمی‌دانیم که اینها گرگند؟ با این همه دستگاه حراستی و امنیتی و بسیجی و اطلاعاتی در دانشگاه باز این توهم برای کسی هست که این نظام گرگ است؟) 
این حرف درست است. اما با اجازه خود دانشجویان برای آن که بعضی وقتها و به‌خصوص این روزها شترنماییها یا گاونماییهای این گرگ کسی را نفریبد، باید پرسشهایی را تکرار کرد. 

مهمترین پرسش این است: تعریف دانشگاه چیست؟ دو پاسخ اساسی به این هست
ـ دانشگاه، محل درس خواندن و مدرک گرفتن است. و تمام 
ـ دانشگاه سنگر آزادی‌ست. درس و تحصیل در زمانی که دیکتاتوری و اختناق وجود دارد در این سنگرها، فرعی است 
اما شتر گاو گرگها به این موضوع بسیار روشن را دور می‌زنند. وسط این بازی می‌کنند. به جملاتی که این روزها همین حسن روحانی می‌گوید و بعد وزیر اطلاعاتش می‌گوید و بعد در برخی برنامه‌های تلویزیونی مطرح می‌شود توجه کنید: این کلمات به کدام تعریف از دو تعریف بالا می‌خورد؟ 

ـ کرسی آزاد اندیشی. کرسی آزاد فکری 
ـ فراهم کردن امنیت برای فضای دانشگاهی 
ـ بیان عقاید آزاد در دانشگاه 
ـ آزادیهای آکادمیک در دانشگاه 
ـ مرتبت والای علمی دانشگاه و دانشجو 
ـ جلوگیری از توسعه نفاق در دانشگاه 
ـ انجمنهای دانشجویی، سوپاپ اطمینان جامعه 
ـ استاد کلاس در بیان عقاید خود آزاد باشد 
ـ تحت کنترل فضای دانشگاه 
ـ مطالبات و اعتراضات دانشجویی 
ـ مسائل صنفی و دانشگاهی 

آیا خوب گیج شدید؟

عبارات بالا با کدام یک از آن دو تعریف همخوانی دارد؟ این نمود همان شترگاو گرگ است. آخوندها هم همین گیجی دانشجو و مردم رامی خواهند. سی و هفت سال است. که یک روز گرگند، یک روز شتر می‌شوند یک روز گاو 
 در حالی که دانشجویی که به آن سؤال اول پاسخ درست بدهد گیج نمی‌شود. می‌فهمد که بابا: دانشگاه بود که تمام مصدقها و تمام انقلابیون و بیداران از آن برخاستند. دانشگاه بود که در سالهای آخر دیکتاتوری سلطنتی، پیام انقلابیون را به جامعه برد. دانشگاه بود که سنگر آزادی خوانده شد. بعد هم وقتی آخوندها آمدند، دانشگاه بود که توسط خمینی بسته شد! دانشگاه بود که خشت به خشت آن را سعی کردند بکنند واز نو با فرمت آخوندی بچینند اما نشد که نشد. دانشگاه بود که یک دفعه در سال 78 دوباره پیام مقاومت را گرفت و رعد در آسمان بی‌ابر شد، دانشگاه بود که در سال 88 دوباره جامعه را به قیام کشاند! به شهدای آن نگاه کنید

خوب! حالا آخوندها باید جواب بدهند. وقتی تعریف اصلی دانشگاه را نمی‌خواهید به‌رسمیت بشناسید، بازی می‌کنید، یک روز می‌گویید، آزاد اندیشی! ، یک روز می‌گویید آزادیهای آکادمیک یک روز می‌گویید، امنیت برای فضای دانشگاه و دانشجو

این حرفهای بی‌ربط به‌خاطر آن است که باز ذهن دانشجو را شلوغ کنید. آقاجان! هم بیست تا نهاد سرکوبگر را در دانشگاه می‌چینید، هم می‌گویید آزاد اندیشی؟ 

دانشجوی فهمیده می‌فهمد که باز می‌خواهید بعد از چند سال گرگ بودن، یک دفعه شترنمایی کنید. اما این تو بمیری از آن تو بمیریها نیست. یک ذره شتر نمایی (بخوانید باز کردن فضای دانشگاه) منجر می‌شود به دریده شدن پوست و شکم و دل و روده آن گرگ, که توی این پوست خودش را پنهان کرده

حقیقت این است شما دانشگاه را به زندان تبدیل کردید! نه حتی پادگان. دانشجو زندانی شماست. همان‌طور که اوین را هم دانشگاه خواندید. 
اما این دانشگاه هم‌چنان خاری در پهلوی گرگها هست. این را دانشجویان می‌دانند و این بار باز دچار توهم شترنماییهای شما نمی‌شوند

!گاو خودتانید

(برگرفته از سايت مجاهد)