Sunday, August 30, 2015

اعتراف تروریستهای دستگیر شده در بحرین، آموزش توسط حزب‌الدعوه مالکی و تجهیز توسط سپاه پاسداران

تلویزیون العربیه الحدث7شهریور 94 خبر داد
یکی از تروریستهای دستگیر شده در بحرین، آموزشهای خود را در هماهنگی با حزب‌الدعوه مالکی در شهر کربلاء گذرانده است
این فرد سپس با قایق و تجهیزات سپاه پاسداران عازم عملیات شده است. قایق مزبور توسط نیروهای بحرین توقیف و ضبط شده است.


Saturday, August 29, 2015

تجربه يك زورآزمايي


قبل از هر صحبتي بايد يك درود، تقديمِ معلمان هموطن خودمان  بكنيم كه الحق و والانصاف يك درسِ درست و حسابي به آخوندهاي زهرخورده دادند...يعني اين قدر سفت و سخت  پاي خواسته هايشان ايستادند؛ تا اين كه آخوندها مجبور شدند واپس بتمرگند و خواستة آنها را اجابت كنند.
موسوي لاريگاني در 28مرداد 94 در مجلس ارتجاع مي گويد: « چند روزه كه اين خانم هايي كه ناموس من و شما هستند در كنار خيابون خوابيده اند بخاطر همين بحثي كه الان در آموزش و پرورش يك تعدادي از بازنشستگان رو مشغول به كار كردند»
بله وقتي يك چنين سرو صداهايي از درون مجلسِ وحوش بلند مي شود، معني اش اين است كه قضيه جدي شده و آخوندها از ترسشان مجبور شدند كه  به دست و پا بيافتند و يك تقلايي بكنند....تجربة اين زورآزمايي اين بود كه هرچي مردم بيشتر ايستادند و متحدتر شدند؛ آخوندها بيشتر وارفتند و پيچ و مهره هاشون شُل تر شد حالا، باز هم به مجلسِ وحوش آخوندي سري بزنيم و ببينيم كارِ «دل واپس!»ها و «دلآرام!» ها به كجا كشيده است: 
مهردادبذرپاش، عضو مجلس ارتجاع: « مردم از ما سوال ميكنند مجلس ايران خوابه؟ و شما هنوز موضوع برجام رو پيگيري نكرديد؟ قطعا بايد دولت موضوع مهم برجام رو نكنه خدا نكرده امروز بعد از سالهاي سال دوستان عزيز توجه بكنند اون قرارداد تركمانچاي، اونروزي كه بسته شده ننگين نبود بعد از سالها اومدند گفتند قرارداد ننگين تركمنچاي , نكنه خدا نكرده باز ما توجه نكنيم بگند قرارداد ننگين...»
بله!....اين جماعتِ دلواپس، دَم گرفته اند كه آقا اين برجامِ زهرماري يك چيزي آن طرف قرارداد تركمانچاي هست و حرفشان هم اين است كه خامنه اي در روضه خونيِ آخرش يك اما و اگري سر توافقنامه درآورده و بايد مجلسِ آخوندي هم مثلِ كنگرة آمريكا، اين توافقنامة كذايي رو بررسي كند:
آخوند رسايي در مجلس ارتجاع مي گويد:  «من حرفم اين است كه حاج آقا!  اگر اين بازي برد برد هست چرا مي ترسند از پشت تريبون مجلس مطرح بشه؟ چرا ترجمه ارائه نميشه ؟ چرا لايحه ارائه نميشه ؟ چرا كسي از مجلس حرفي نميزنه ؟ نگراني رهبري مبني بر اينكه با توافقنامه نفوذ داره صورت ميگيره چيه؟»
حالا اصلِ قضيه چيست؟!...اصلِ قضيه اين است كه كار از كار گذشته است و آن طرفي كه بايد زهر بخوره، زهر را خورده است و حالا اين زهره عبور كرده از گلوي خامنه اي، ديگر به «جام» برنمي گردد. از اينجا به بعد دعوا سرِ لحافِ ملا است و نه جامِ زهر! جماعت رفسنجاني- روحاني مي گويند كه برويم براي آويزان شدن به غرب و خوردن جامِ زهرهاي بعدي و جماعت خامنه اي  هم مي گويند كه  از اين خبرها نيست....همين ميزاني كه خورديم براي ما بس است!
حالا براي فهم بهتر، به يادداشت روزنامه كيهان خامنه اي در 27 مرداد 94 توجه كنيد:  بعید نیست نظام جمهوری اسلامی بخاطر مصالحی این «سیلی نقد» را بخاطر آن «حلوای نسیه» بپذیرد و در پرونده‌ای با آثار نسبتاً محدود با شرایط کنار بیاید و آن را لطمه جدی برای امنیت و منافع خود نبیند. حالا سؤال این است که در پرونده‌های منطقه‌ای که از یک سو با امنیت و تمامیت ارضی و عمق منطقه‌ای ما ارتباط پیدا می‌کند و دارای آثار طولانی مدت است و ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، امنیتی و... را شامل می‌شوند، ایران چگونه می‌تواند کنار بیاید؟.
ملاحظه مي كنيد! خودشان خيلي شفاف ميگويند؛ بابا حالا يك سيليِ نقدي تو بحثِ اتمي خورديم. ديگر قرار نيست كه اين سيلي تبديل به سيل و رگباري از مشت هاي زنجيره اي بشود! تازه هنوز حلواي نسيه اي هم در كار نيست...هرچي هست وعدة سر خرمن است. بنابراين هم تاخت و تازِ منطقه اي ادامه دارد و هم قيچيِ كاريِ باندِ رفسنجاني ...بفرماييد اين هم يك نمونه از جديدترين چشمه هايشان:
عليرضا سليمي ، مجلس ارتجاع: «امروز اين درخت تناور از جانب سه گروه مورد تاخت و تاز واقع شده است:الف - خوش باوران رفاه طلبي كه با الف باي مبارزه آشنا نيستند, هنر اينان صرفا فرش قرمز پهن كردن در زير پاي نحس بيگانه بوده است / ب - وادادگان سياسي و افراد خسته از مبارزه كه گردن خود را براي حلقه گذاري استعمار باريك كرده اند
البته ما كه تو اين آخوندها، آخوند گردنِ باريك نديديم!. همه شون از دم «كلفت گردن»  هستند / بگذريم مي بينيد كه در درون نظام، بكوب، بكوبِ.... به قول امام جمعه نمره موقت خامنه اي در تهران هرچه مشت توكلة هم بكوبين، النهايه برنده اش مردم و مقاومت خواهند بود.
برگرفته از موشكاف – سيماي آزادي
موفق باشيد - كمپين براي آزادي ايران



Thursday, August 27, 2015

عامل اصلی انفجار برجهای خبر عربستان حاوی اطلاعات فراوانی از سپاه پاسداران و حزب‌الله لبنان است


واشینگتن پست روز چهارشنبه 4شهریور 94 به‌نقل از مقامهای آمریکایی نوشت: یک عامل ارشد حزب‌الله که متهم به انجام انفجار برجهای خوبر عربستان سعودی در سال 1996 می‌باشد، دستگیر شده است.احمد ابراهیم المغسل 48ساله در بیروت دستگیر و با هواپیما به عربستان منتقل شده است. مقامهای آمریکایی گفتند اعتقاد بر این است که وی حامل اطلاعات قابل توجهی در مورد حزب‌الله و سپاه پاسداران رژیم ایران است
 مشخص نیست که آیا عربستان به آژانس‌های اطلاعاتی آمریکا اجازه بازپرسی از وی را خواهد داد یا نه.
 پرونده خوبر در آمریکا توسط جیمز کومی مدیر فعلی اف.بی.آی آمریکا در زمانی که وی دادستان وزارت دادگستری آمریکا در ایالت ویرجینیا بود مورد تحقیق قرار گرفته است. وی این پرونده را بعد از این‌که برای سالیان توسط یک دفتر دادستانی دیگری راکد شده بود در دست گرفت. در آنزمان لوئیس فری مدیر سابق اف.بی.آی از این مسأله استقبال کرد و گفت: کیفرخواست ارائه شده نشانگر یک قدم عمده برای اطمینان از کشاندن متهمان به پای میز عدالت می‌باشد.
مقامهای مطلع گفتند احمد ابراهیم المغسل که به نام ابو عمران نیز شناخته می‌شود در حملات دیگری نیز علیه منافع آمریکا در عربستان شرکت داشته است. وی همچنین مسئول عضوگیری اتباع جوان عربستان و اعزام آنها به ایران و لبنان برای آموزش بوده است.


Wednesday, August 26, 2015

«سرنگوني»، صورت مسأله کانونی

صورت مساله

 پس از توافق وین، تنش‌‌‌‌ها و چالشهای مربوط به این موضوع هم‌چنان جای مهمی در بین باندهای نظام در ایران دارد. همین‌طور این موضوع در آمریکا، به بحثهای داغی در میان سیاستمداران این کشور تبدیل شده است. همچنین در میان کشورهای عربی و اروپایی، توافق اتمی وین، به بحثی مهم تبدیل گردیده است.
در این رابطه می‌خواهیم ببینیم بحث و چالش اصلی کنونی، چیست؟ آيا پس از توافق و جام زهری که نظام آخوندي خورد، چالش و بحث اصلی که اکنون روی میز قرار دارد، چیست؟

سرنگوني يا تغيير نظام؟

چالش و بحث اصلی، عبارت است از «مسأله سرنگونی نظام زهرخورده». عبارت های تغییر رژیم در ایران و سرنگونی رژیم زیاد شنیده می‌شود. اما چرا در این میان می‌گوییم سرنگونی؟
دقت کنید! بحث «تغییر در ایران»، می‌تواند همین مفهوم را به نوعي برساند؛ اما بسیار کلی است؛ این تغییر یعنی چه؟ «تغییر نظام در ایران» عبارت روشن‌تر و صریح‌تری است؛ اما آن هم باز کلی است. ازاین‌رو، وقتي مي گوييم كه صورت مسأله اصلي در ايران، سرنگونی است، واقعی‌تر و دقیق‌تر و نزدیک‌ترین و قوی‌ترین تصویر به واقعیت را ارائه كرده ايم. علت؟
 اگر بگوییم «تغییر از درون رژیم» که اصلاً واقعی نیست. «تغییر رژیم» هم كه نمي تواند واقعي باشد؟ این رژیم که مانند رژیم «بن علی» نیست که مثلاً خامنه‌ای به جایی فرار کند. اگر هم بخواهیم مقایسه کنیم، بیشتر به نظام بشار اسد شباهت دارد. حاكميتي که می‌ُ كُشد، 100هزار، 300هزار و بیشتر. بنابراین، اگر قرار باشد تغییری در اين نظام صورت گیرد، تنها سرنگونی پاسخ واقعی  براي تغيير اين نظام است.

چالش اصلی و واقعی چیست؟

شايد سوال شود كه با توجه به بحث اتمی رژیم و توافق وین، که در کنگره و سنای آمریکا در جریان است، صورت مسأله اصلی کنونی، همین بحث اتمی رژیم در کنگره و سنای آمریکاست؟
یک فرد، یک حزب، می‌تواند بگوید این رژیم نامشروع و جنایتکار است، هر قدرتی هم داشته باشد، هر ثبات و وضعیتی هم داشته باشد، باید سرنگون شود، ما هم تمام تلاشمان برای سرنگونی آن كرده و خواهيم كرد؛  دراين صورت «سرنگوني» تبديل به یک آرمان مي شود؛ آرمانی بسیار درست و انقلابی! ولي اکنون بحث روی وجه «آرمان سرنگوني» متمرکز نیست. بحث روی واقعیات محض است كه به صورت مادي و روي زمين و در جامعه ايران وجود دارد. بحث از تحلیل مشخص، از شرایط مشخص می‌باشد. بحث وضعیت یک رژیم، یک کشور و یک جامعه است. بنابراین باید به‌طور کامل واقع‌گرایانه صحبت کرد. باید مفاهیم و بحث‌‌ها طوری باشد که برای هر کس، با هر باوری احساس مشترکی ايجاد كند؛ مساله سرنگوني يك «حس مشترك» كليه آحاد اين ملت است؛ يك مقوله رمانتيك يا آرماني نيست،  حتی سران نظام  هم آن را قبول دارند و تمام تلاشي كه مي كنند، براي توقف يا كند كردن روند سرنگوني مي باشد.
اگر كسي يا جرياني بگويد كه ما چنين احساسي نداريم و موضوعي به اسم سرنگوني را حس نمي كنيم و آن را انكار كند؛  بايد گفت: قطعا منافع مشخصی وجود دارد كه مي خواهد چنين واقعيت سرسخت و آشكاري را بپوشاند. وقتي ما صحبت از سرنگوني مي كنيم؛ داريم از يك واقعیت مطلقا ملموس صحبت مي كنيم كه وجود دارد و همگان آن را با گوشت و پوست خود حس مي كنند. و اگر چنين واقعيتي وجود نداشته باشد؛ بايد به آن اذعان كنيم و  نباید در این زمینه در چشم خود و دیگران خاک بپاشیم.
دقت کنید! بحث بر سر خوب و بد بودن توافق اتمي در کنگره، سنا و کاندیداهای ریاست‌جمهوری آمریکا، حتی در بین سیاستمداران سایر کشورها، هست. به‌طور مشخص هم، از نظر سیاسی خبرسازترین موضوع، همین بحث توافق اتمی در کنگره و سنای آمریکا است. اگر توافق را رد بکنند که یک چالش جدیست که در جریان است. این واقعی‌ست، اما بحث از چالش اصلی در درون جامعه ايران است و این‌که چالش اصلی و واقعی چیست؟
اگر مقداري بيشتر دقت كنيم؛ متوجه مي شويم كه خود این موضوع که در کنگره مطرح است، به نحو بارزی به چالش اصلی راه می‌برد. دراينجا به يك مثال توجه شود: یکی دو هفته پیش، تصمیم‌گیری سناتور چاک شومر، سناتور ارشد دموکرات در سنا که تصمیم و نظرش برای هر دو طرف بسیار تعیین کننده بود را داشتیم؛ پس از مدت‌‌ها بررسی، سناتور شومر تصمیم گرفت توافق را رد کرده و رأی منفی بدهد. ایشان در استدلالی که کرد، گفت من این مدت به‌طور جد این بحث‌‌ها را بررسی کردم، استدلال‌های هر دو طرف موافق و مخالف این توافقنامه را مطالعه کردم؛ دیدم در هر کدام مسائل بسیار بزرگی هست که نمی‌شود به‌سادگی رد کرد. دقت کنید برای خود این فرد به‌عنوان یک سناتور ارشد، آن هم از خود حزب دموکرات که رأی او بر روی انتخابات و حزب و. . . تاثیر دارد، این انتخاب بسیار دشوار است. اما در آخر این‌طور فرموله کرده بود و گفت: من رفتم همه استدلال‌‌‌ها را بررسی کردم و به این نتیجه رسیدم، این رژیمی که در ایران هست، رژیمی تغییر ناپذیر می‌باشد. به همین علت من به مخالفت با این توافق رأی می‌دهم.
به ظاهر شاید کسی بگوید تغییر این رژیم چه ربطی به بررسی توافق اتمی دارد که يك بحثی تکنیکی است؟ اما از قضا این در استراتژی بحثی بسیار جديست. چرا که شما اگر در استدلال‌های طرف مقابل نیز دقت کنید، حتی خود اوباما که خودش روی این سیاست سرمایه‌گذاری کرده است، در عمق بحث هایش به یک نوع تغییری در درون این رژیم چشم دوخته است. یعنی  روي تغيير نظام توسط باندهای آن، مانند  روحانی و ظریف و. . . این‌‌ها حساب باز كرده است. اما نمي داند كه چنین تغییری، اجبارات و موانع جدی و غير قابل حلي دارد. احتمالاً سناتور شومر نيز همین موارد را بررسی کرده و دیده که ایده  تغيير نظام توسط باندهاي دروني اش؛ واقع‌بینانه نیست. چرا که آن‌‌ها به‌طور کامل از زاویه پراگماتیستی و منافع سیاسی و جهانی خود به موضوع نگاه می‌کنند. بررسي كرده و در نهايت به اين نتيجه رسيده است كه تغيير اين نظام از درون،  واقعی نیست.
بنابراین اگرچه موضوع توافق در کنگره و سنا، چالشی مهم و خبرساز است، اما وقتی بحث از چالش اصلی و مرکزی می‌شود، به صورت مساله و چالش اصلي يعني مسأله سرنگونی نظام مي‌‌‌رسيم. چه دلايل اثباتي وجود دارد كه اثبت كند؛ صورت مساله اصلي و كانوني جامعه ايران «سرنگوني» است؟
دلايل اثبات كننده
1- نخستین مسأله: این رژیم شروع این مذاکرات و در نهایت تن‌دادن به زهر اتمی را، به علت صورت مسأله سرنگونی خود شروع کرد. حتی اگر بخواهیم عمیق بررسی کنیم، بحث می‌رود روی فشار تحریمها، وضعیت اقتصادی و مجموعه مسائلی که خودشان می‌گویند. اما در نهایت این‌‌ها سرریز کرده یا متمرکز شده است در ترس از قیام، ترس از سرنگونی. یعنی نظام  را به نقطه‌ای کشانده است که به این میز مذاکرات و به زهر اتمی تحمیلی، تن دهد.
2- این صورت مسأله سرنگونی که سنگ بناست، در تمام این مراحل وجود دارد. در ژنو هست، در لوزان هست، در وین هست، در تمام تغییر نظرات، جبهه‌بندیها، چرخش هایی که در خود رژیم و در مواضع ولی‌فقیه می‌بینیم، هست. می‌توان آن را دید که به این علت، کوتاه می‌آید. به این علت سر یک موضوع می‌ایستد؛ تمام محاسباتش از این موضوع چیده می‌شود. این‌که به سرنگونی نزدیک نشود. سراغ زهر اتمی هم که رفته، برای این است که سرنگون نشود. یعنی از ترس سرنگونی زهر خورده است.
3- این صورت مسأله، فصل‌مشترک حرف های هر دو طرفی‌ست که در درون اين نظام مواضع متضاد دارند. اگر خوب دقت كنيد؛ متوجه مي شويد كه مواضع آن‌‌ها متضاد است، ولي فصل مشترک، مواضع آنها «صورت مسأله سرنگونی» است. برای نمونه، باند خامنه‌ای یا خودش، یعنی طیفی که مثلاً مخالف و دلواپس هستند، همه استدلال‌های فنی مختلف را می‌کنند، اما همه می‌گویند: «اتمی بهانه است/ اصل نظام نشانه است!». یا می‌گویند: «این‌‌ها می‌خواهند ما را استحاله کرده، پایه نظام را بزنند. اصلاً این‌‌ها چکار دارند؟ ما که گفتیم بمب اتمی نداریم، پس چرا این کار‌‌ها را می‌کنند؟». یعنی حرف هایشان این موارد است.
آنطرف، روحانی، ظریف و کسانی که می‌گویند باید سراغ توافق برویم، نيز هم همین را می‌گویند. حرفشان این است که: «اگر پای مذاکرات نرویم، اگر این تحریم‌‌ها ادامه پیدا کند، ما اصلاً نمی‌توانیم هیچ قدمی از قدم برداریم؛ نظام از دست می‌رود. مگر می‌خواهیم تیشه به ریشه خودمان بزنیم؟ باید برویم مذاکره. ». . . بنابراين به اين مي‌‌‌رسيم كه سرنگوني، فصل‌مشترک در مواضع متضاد! باند‌‌ها نظام است.
4- پرونده اتمي روي تمامي مسائل كليدي نظام تاثيرگذار است ـ این اتفاق در ظاهر امر یک پرونده اتمی‌ست. اما می‌بینید که این پرونده و این موضوع، در رابطه با تمامی مسائل کلیدی نظام تاثیر دارد. از این‌که در این مذاکرات اتمی بحث مجاهدین و لیست‌گذاری آن‌‌ها و تضمین امنیت نظام به صراحت مطرح می‌شود، بعد هم این پرونده هر چه پیش می‌رود بر مسائل نظام در منطقه تاثیر می‌گذارد. بر مسائل کلیدی در رابطه با یمن، سوریه و عراق تاثیر خود را می‌گذارد، که تشریحات جداگانه خود را دارد. بر مسأله هژمونی و موقعیت خامنه‌ای هم تاثیر دارد. برای همین بی‌درنگ می‌بینیم که جنتی صدایش در می‌آید که، آقا! می‌خواهند رهبری را حذف کنند، می‌خواهند ولایت‌فقیه را شورایی کنند و. . .
5- پس از زهر اتمي، مساله اصلي، حفظ نظام در مقابل سرنگوني است، باز در پراتیک، دو طرف متضاد رژیم به نقطه واحدی می‌رسند. در رابطه با ضرورت حل مساله اتمي،  استدلال‌هایشان يكي بود و اين كه هر دو باند مي گفتند كه براي مقابله با  مساله سرنگوني بايد پاي قرار داد رفت و حالا بعد از خوردن زهر نيز مجددا  بر سر صیانت نظام در مقابل سرنگونی اشتراك نظر داشته  و روي حفظ نظام انگشت مي گذارند. اگر به اقدامات هر دو باند بعد از زهر خوران توجه كنيد؛ به خوبي مي بينيد كه هر دو در حفظ نظام در برابر سرنگوني اشتراك مساعي دارند.  دقت كنيد؛
از يك سو، یکباره می‌بینیم ولی‌فقیه سیاست‌‌‌ها و موضع‌گیریهایش را از این می‌چیند که پس از زهر اتمی چه اتفاقی ممکن است برایش بیفتد!. برای نمونه، یکباره در رژیم انقباض باند غالب بسیار شدید می‌شود. شاهد دست و پا بریدن، چشم درآوردن و. . . می‌شویم. چیزهاییکه بعضاً وانمود می‌کردند حالا نمی‌کنیم و کنار می‌گذاریم؛ اما به عمد، موج اعدام‌‌ها و سیاستهای وحشیانه در رژیم ولایت‌فقیه تشدید می‌شود. مانند بعد از جنگ که خمینی آن فتوای قتل رشدی را داد. چرا؟ برای این‌که بتواند به نوعی آثار زهر را مهار کند.
از آنطرف هم می‌بینیم برای نمونه روحانی، بر خلاف داعیه‌هایش که می‌خواهیم حقوق شهروندی بدهیم و. . . یکباره می‌گوید الآن نباید بحث آزادی‌‌ها را بکنیم، بحث حقوق شهروندی الآن زود است و خوب نیست و. . . برخی هم آمده بودند و می‌گفتند چه شد؟ دست‌کم زندانیان خودمان (رژیم)  را آزاد کنید؛ اما تمام این‌‌ها را کنار می‌گذارد و قیمت آن را هم می‌دهد. چرا؟ چون یک صورت مسأله جدی مطرح است؛ يك صورت مسال مادي و واقعي مطرح است؛ آن هم مساله نقد و مادي سرنگوني!
6- در بیرون رژیم هم می‌بینیم که باز «سرنگوني»، حد فاصل و مرزبندی را مشخص می‌کند. همين اتمي، تبديل شده است به تغيين مرز بین آنهاییکه به‌طور واقع خواستار سرنگونی رژیم هستند، با آنهایی که  به رغم داعیه‌ مخالفت با رژیم در کنار رژیم قرار دارند.

نتيجه

بنابراين یک خط روشن سیاسی وجود دارد که همه چیز‌‌ها را به هم وصل و یک صورت مسأله روشنی را نشان می‌دهد که در جامعه ایران وجود دارد و آن هم مساله سرنگوني است، صورت مسأله‌ای که روی میز مردم ایران، نیروهای مخالف رژیم و روی میز خود رژیم نيز هست.
ما داریم از صورت مسأله اصلي صحبت می‌کنیم. حل مسأله، بحث بعدی است. طبعاً رژیم تلاش می‌کند این صورت مسأله را به‌رسمیت شناخته و گاردهایش را در برابر آن محكم كند. اما نیروی مقاومت هم این صورت مسأله را دقيق شناخته و تلاش می‌کند آن را محقق کند. اما این حل مسأله است. تا آنجا که به‌صورت مسأله برمی‌گردد، می‌بینیم که اصلاً هيچ شکافی وجود ندارد. جابه‌جا این صورت مسأله مثل یک واقعیت، مثل یک ضرورت خودش را نشان می‌دهد. صورت مسأله اي به نام «سرنگونی نظام ولایت‌فقیه!».  
پيروز باشيد!
برگرفته از سایت مجاهد – کمپین برای آزادی ایران


Tuesday, August 25, 2015

رمز ماندگاري سازمان مجاهدين در چيست؟

ويژه نامه 50 سالگي سازمان پر افتخار مجاهدين خلق ايران در سايت مجاهد را ورق مي زنيم. از لابلاي گفته ها و نوشته هاي بزرگان تاريخ كشورمان، كشوري با بيش از صد  سال سابقه درخشان مبارزاتي، كشوري كه گر چه از دير باز تلاش كردند آنرا بازيچه دست اين و آن كنند، تلاش كردند نفتش، فرهنگش و تمام ثروتهايش را به تاراج برده و مردمش را به بردگي بكشند،  اما هرگز سر خم نكرد، ايستاد، مقاومت كرد،  ولحظه اي تسليم نشد، به جنگل رفت و ميرزا شد كه گفت : از شما می‌پرسم که آیا برای عاشقان میهن و آنهایی که دارای درد وطن پرستی‌اند این‌گونه سختیها دارای اهمیت است؟».

به تبريز رفت و ستار خان شد، تلاش كردند به زير بيرق بيگانه ببرندش ولی او گفت: من می‌خواهم هفت دولت به زیر بیرق ایران بیاید، من زیر بیرق بیگانه نروم.»
مصدق شد ، سر خم نكرد و نفت را ملي كرد و گفت: «فرزندان عزیز وطن! با چشمان باز و بیدار مراقب سرنوشت خانه کهنسال خود باشید، تا مبادا تاریخ فردا از نسل امروز به زشتی یاد کند».
حنيف نژاد شد، در روزگار تيره و سياه ستم شاهي كه كورسويي از نوراميد وجود نداشت با تكيه بر تجربيات همه انقلابها، شاه كليد پيروزي را پيدا كرد و با اين جمله سازمانش را بنيان گذاشت:  «در زمینه های اقتصادی اجتماعی مرزبندی اصلی، نه بین با خدا و بی خدا، بلکه بین استثمارشونده و استثمارکننده است»
مسعودرجوي شد، سازمان را به اوج رساند، از ميان طوفانها همراه با قايق رانهاي آزادي آنرا از هفت  درياي آتش و خون گذر داد، تمام سختي ها و مصائب را به جان خريد، لحظه اي سرخم نكرد، همه چيزش را فداي آزادي ايران كرد و گفت:
«اگر از من سؤال کنید که تعریف مجاهدین در کوتاهترین کلام چیست خواهم گفت وفای به پیمان با فدای بیکران در تاریخ ایران»
به راستي بدست آوردن آزادی در این دوران چه قیمت گزافی دارد: 120 هزار در اين راه فدا شدند، هنوز هم اين رژيم از گرفتن جان بهترين فرزندان اين ميهن دست برنداشته است، فقط به تاريخ دوساله روحاني نگاه كنيد : 2000 اعدام در دو سال!! اما مجاهدين هرگز خسته نمي شوند، بازهم مي دانند كه اعتماد از دست رفته مردمشان را بايد با فداي همه چيز خودشان به دست بياورند، مي دانند كه راه آزادي فقط با فداي بيكران باز مي شود، مي دانند كه براي رسيدن به آزادي و براي به زير كشيدن ديكتاتور بايد از همه چيز گذشت تا همه چيز را براي مردم به دست آورد، همينطوري نمي شود، شوخي نيست، ولی فقیه!، قذافي نيست، علي عبدالله صالح نيست، بشار اسد هم نيست،  بلكه پدرخوانده همه اينهاست، همه اينها از طرف اين رژيم دارند پشتيباني مي شوند، همه اينها به دست اين رژيم نگاه مي كنند، همه اينها دست و پاهاي اختاپوسي هستند كه سرش ولي فقيه است،  پس به زیرکشیدن این رژیم در وراي همه جنگها و در وراي همه انقلابات، نياز به مبارزه و انقلاب دارد، سازماني مي خواهد با 50 سال ايستادگي، سازماني مي خواهد كه همه توطئه ها را پشت سر گذاشته باشد، سازماني مي خواهد كه از دل تمام طوفانها  وقتي 12 دولت هم برسرش مي ريزند، سر بلند بيرون آمده باشد، كمي بر روي جمله اي كه از قول مسعودرجوی در بالا نوشتيم تامل كنيد، فداي بيكران با وفاي به پيمان درتاریخ ایران.... اين زيبا ترين تعريف از 50 سال ايستادگي است. در اين سالها رمز حركت و پيشروي مجاهدين چه بوده است؟
بياييد آنرا از زبان برادر مسعود بخوانيم:
راستی که خیلی راه آمده ایم، این طور نیست؟ جالب این است که این راه را آن چنان که هر کدامتان به چشم دیده یا شنیده و چشیده اید، ساعت به ساعت و سانتیمتر به سانتیمتر با پرداخت بها آمده ایم، نه با مفتخوری، نه با حقه بازی سیاسی و با شارلاتان گری. و همیشه نه فقط از جلو، دشمن سینه هایمان را دریده، بلکه از پشت هم فراوان به ما خنجر زده اند. با همه اینها، یک مرزهایی را باید حفظ می کردیم. کار خدا را ببینید که اگر چه خمینی در راه است، اما پیشاپیش حنیف نژادی را می فرستد و نسل او را، و مریمی را تا این که مجاهدین با آل ابی سفیان و آل شمر و حرمله، که آل خمینی باشد، مقابله کنند و آنها را دفع کنند. لابد که یک فلسفه و حکمت و مشیتی در کار است… ( مسعود رجوی - مراسم بزرگداشت ۴ خرداد ۱۳۷۳ )
و حالاما اين سازمان را در پیش رویمان داريم، حالا نوبت ماست، دستي به سمت ما دراز شده، بايد كه آن دست را بگيريم، به مصداق من اگر ما نشوم تنهایم، تو اگر ما نشوی خویشتنی.... ما همه مي توانيم و بايد كه همدوش و همراه اين سازمان شويم، خوشابحال ما و نسل ما كه در روزگاري زنده ايم كه سازمانی با این قدمت تاریخی، با افتخار و سرفراز در آن به پيش مي تازد و خوشابحال ما كه امكان پيوستن و همراه شدن با چنين جریان پیشتازی را داریم، خوشا بحال ما كه براي رسيدن به آزادي همه چيز داريم چرا كه اين سازمان را در مقابل چشمانمان داريم؛
بقول برادر مسعود  فقط بايد بگوييم:

مرگ بر اصل ولايت فقيه و زنده باد ارتش آزادي، تا رستگار شويم.....

موفق باشيد - كمپين براي آزادي ايران


رفسنجانی: کسانی که احمدی‌نژاد را تا حد تقدس بالا بردند باید پاسخگو باشند

رفسنجانی در جریان سفر خود به مشهد اعلام کرد: کسانی که احمدی‌نژاد را تا حد تقدس بالا می‌بردند باید پاسخ بدهند که چگونه به خود اجازه دادند تا چنین انحرافی در انقلاب ایجاد شود.




به گزارش خبرگزاری حکومتی ایسنا 2شهریور 94، رفسنجانی در دیدار با جمعی از فعالان اقتصادی استان خراسان رضوی افزود: متأسفانه حرفهای نه‌سنجیده‌ای در آن ایام به‌خاطر حمایتهای سیاسی از یک جریان از تریبونهای رسمی کشور پخش می‌شد. درباره یارانه‌ای که کارشناسان اقتصادی و اجتماعی برای چگونگی پرداخت آن بحث می‌کردند، ناگهان اعلام شد ، پول امام زمان است و مردم برای برکت دیگر پول‌های خود، آن را هزینه نکنند!

وفای به پیمان با فدای بیکران در تاریخ ایران

  اگر از من سؤال کنید که تعریف مجاهدین در کوتاهترین کلام چیست خواهم گفت وفای به پیمان با فدای بیکران در تاریخ ايران



یک آرم یا یک تاریخ؟

گردش کف را چو دیدی مختصر
حیرتت باید‌، به دریا در نگر

به آرم شفق فام سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران -که در زمینه‌یی از شیری سپیده‌دم‌، پیوسته بر عقابگیر قله‌های شرف در اهتزاز است- باید دوباره چشم گشود. باید چشم دوباره بین را دوباره گشود و در دوباره ها‌، دوباره نگریست؛ 

بله باید چند باره و هر بار با میزان بیشتری از تعمق نگریست تا پی برد که این آرم‌، فقط یک آرم نیست؛ آن چنان که پرچم سرخ عاشورا‌، فقط یک پرچم؛ و درفش کاویانی یک سمبل. تاریخ سکوت کرده است و معلوم نیست‌، چند میلیون برده - زیر خرسنگ‌های سهمگین‌، در صفیر هول آور شلاق- جان‌باخته و جزیی از خشت و ساروج دیوارها شده‌اند تا کلمه‌یی‌ کوچک مانند «برده» به فرهنگ بشری راه یافته است؛ چه رسد به این‌که اعتراضی شکل بگیرد و شورشی برانگیخته شود.

جاده‌ها را اگر از تعداد دارها و صلیب‌های افراشته در دو سوی آن باز نمی‌شناسیم‌، از جاده چیزی نمی‌دانیم و معلوم است جاده را نشناخته‌ایم؛ جاده بیانگر‌، راهها و گامهای پیموده است. راه‌، گاه با گام پیموده می‌شود‌، در تماس پا و راه؛ گاه روی دار و گاه با تاجی از خار بر سر‌، روی صلیب.

چه نغز و با مسما گفت، آن‌که گفت:
گر مرد رهی، میان خون باید رفت
از پای فتاده سرنگون باید رفت
تو خود پای به راه درنه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید رفت

دیوار چین اگر تا امروز سرپا ایستاده، به‌خاطر تپش مدام قلب بردگان است. اگر این برجسته‌ترین دست ساخته انسان را می‌توان در فضا تشخیص داد، به‌خاطر قیمتی است که بشریت برای آن پرداخته است. این دیوار یک دیوار نیست‌، اجتماعی از انسان در هیأت دیوار است‌، دیواری انسانی؛ یا انسانی دیواری. هر چه می‌خواهید‌، بنامیدش. در هر حال‌، آنچه چشم گشودن به آن از هوای تنفس و نان شب واجب‌تر است‌، این‌که کلمات ساده به دست نیامده‌اند. پای هر کلمه دست‌کم خون‌، جان‌، احساس و تپش قلب یک انسان و یک زندگی رفته است. کلماتی هستند که به بهای حیات نه یک انسان‌، نه ده و صد که شاید هزاران تمام شده‌اند. دور نرویم‌، از زمره این کلمات‌، کلمه مقدس و ممنوع «آزادی» است. چرا باز جای دور می‌روم‌، همین لحظه‌، کلماتی که روی کاغذ جاری می‌شوند - اگر نیک نظر کنیم - جان و خون انسانها را در آنها می‌بینیم؛ خدا، بی‌دلیل به قلم و کلمه سوگند نخورده است.

کلمه «کاغذ» ابتدا به ساکن، تر و تمیز ‌و معصوم می‌نماید‌، اما اگر آن را زیر ذره‌بین بگذاریم‌، در هجاهایش، فریاد کارگران انگشت بریده کارخانه‌های چوب بری را خواهیم شنید؛ نیز صدای خشک تبر و داغی آهسته فرو چکیدن عرق را و... با همین استنباط، خلق ما در عطشی دم افزون برای نیل به آزادی، پیوسته از عزیزترینهای خود مایه پرداخته. تمام این سرمایه‌ها اکنون در نام «مجاهد خلق» متکاثف شده است. آیا این مایه‌گذاریها به هدر رفته؟ اگر این‌گونه بود‌، هست و خواهد بود؛ باید در دمیدن خورشید تردید کرد و گفت تابش ماه و زلالی آب دروغ است... نه! هرگز!

باران هنگامی که می‌بارد‌، حتی یک قطره آن به هدر نمی‌رود. گل سرخ امتداد باران در سفر طولانی خاک است؛ اگر این واقعیت را در پهنه طبیعت ندیده‌ایم در آرم سازمان مجاهدین به چشم ببینیم.

چرا سمبلهایی که آرم را می‌سازند‌، تکاندهنده‌، غرور برانگیز و حرکت‌آفرین هستند؟ چرا یک نقاشی معمولی این میزان از تأثیرگذاری را ندارد؟ آیا هیچ‌گاه شده‌، در آرم سازمان مجاهدین‌، سیمای متفکر و ژرف حنیف‌نژاد را به چشم ببینیم؟ سیمایی که در امتداد شکوفان خود به چشمان هوشیار و صمیمی مسعود می‌رسد. دیده‌اید خطوط چهره حنیف و مسعود چقدر شبیه به هم است و به هر یک از آنان که می‌نگری، آرم سازمان را می‌بینی. از روزی که مریم مسئول اول سازمان شد‌ه است از هر زاویه که به آرم نگاه می‌کنی، بجز سیمای او در آن دیده نمی‌شود. گاه فکر می‌کنم آرم سازمان - با این‌که همیشه سرخ است- ولی گاهی؛ نه حتی گاهی، همیشه‌، سبز می‌نماید.

آری، باید دوباره به آرم نگریست؛ تا رازهای مکنون آن را دریافت. این آرم اکنون قلب یک خلق در زنجیر است که در جای جای میهن اسیرمان می‌تپد. امروز هیچ انسان منصفی نیست که یکبار اسم مجاهدین را شنیده و در خلوت‌، وجدان خود را به داوری نخواند. پس باهم تماشای این نماد زیبا می‌نشینیم:
نام مجاهد‌، خود‌، خود را بیان می‌کند. مجاهد یعنی بن‌بست شکن و تلاش کننده تا فراسوی طاقت؛ برای ممکن کردن ناممکن ها. 

واژه‌های گویای این آیه‌، نمایانگر این است که مجاهدین‌، اسلام انقلابی را - با قطره قطره خون یارانشان- از حلقوم هیولای اسلام خواری به‌نام خمینی و سایر مرتجعان بیرون کشیده‌اند.
ناگفته پیداست‌، این مهم‌، اغلب با قرار گرفتن استخوانهای ترد و قلبهای ملتهب مجاهدین‌، در میان آرواره‌های هیولا‌، انجام یافته است.

ستاره آرم‌، سمبل پیشتاز بودن مجاهد خلق در ظلمانی‌ترین شب تاریخ این آب و خاک است. مجاهد پیوسته - با سپر کردن سینه خویش در برابر گلوله‌ها و دشنه‌ها- راه گشوده است. او با برافروختن مشعل وجود خویش‌، از سپیده‌یی ‌نزدیک بشارت می‌دهد.

سندان‌، نماد پتکها و کوره‌هاست؛ صدای آنانی را بازتاب می‌کند که صدای گدازانشان بر سندانها خاموش شده است؛ آنانی که در جستجوی روزنه‌یی از نجات‌، ضربات پتک ها را دوام می‌آورند و پیش از آن‌که چهره‌هایشان در کوره‌ها تافته شود‌، خود با چهره‌هایی گداخته به شب تمکین نمی‌کنند؛ از این‌گونه است، داس. در داس آرم، خطوط پیشانی عرق کرده دهقانان را می‌توان دید در عین‌حال هلال داس اشارتی‌ست به دمیدن ماه نو و این‌که شب را دوامی نیست.

مجاهد  دستی است‌، برخاسته از فریاد مظلومان. این دست امتداد آه سوزان مادران است؛ فریادی‌ست جسمیت یافته؛ قامت اعتراض آنانی‌است که رهبری شایسته می‌طلبند.

«این دست» در همه جا حاضر است؛ در میدانها‌، کوچه‌ها و خیابانها و حتی در شکنجه‌گاهها‌، و هر جایی که تنی شلاق می‌خورد و چشمی از حدقه بیرون کشیده می‌شود و دهانی یاری می‌خواهد. این دست در قله خود به مشت منتهی می‌شود. مشت، نماد مقاومت و اعتراض است اما گاه اعتراض خشک و خالی، به جایی نمی‌رسد و البته که باید برای احقاق حقوق به یغما رفته‌، دست به سلاح برد. این‌جاست که باید تفنگ میرزا را از طاقچه خاطرات غبار گرفته برداشت و باقی راه را با تفنگ ادامه داد.

این تفنگ‌، تفنگ ستار هم هست. آری شمشیر حماسی بابک هم هست. این تفنگ همان تیری‌ست که آرش آن را به سوی توران پرتاب کرد؛ این تیر هنوز در هواست؛ تا چه وقت مرز فرزندان البرز را باز ترسیم کند. با این‌حال‌، تفنگ هیچ‌گاه هدف نیست‌، وسیله از میان برداشتن بی‌عدالتی، حق کشی استثمار و برقرار ساختن جامعه‌یی ‌آزاد و آباد؛ با شاخص شاخه زیتون است یعنی صلحی جهانی و همگانی. شاخه زیتون حرف نهایی‌ست. برگهای سبز آن‌، سرانجام - بر منقار کبوتران انسانی- سپیده دم فردا‌، تمام جهان را در خواهد نوردید و از زمین تا ثریا شاخ و برگ خواهد گسترد. جامعه‌یی که مجاهدین به آن نظر دارند‌، جامعه‌یی ست که قبل از هر چیز عشق و انسان بر آن حکم می‌رانند و به جای سکه و ریا‌، احساس و قلب‌، خیابانهای آن را فتح خواهد کرد.

اگر نام «مجاهد» امروز در کانون تلاشها و تپشهای آزادیخواهانه قرار گرفته‌، محصول پرداختی گزاف است. این گوهر شب فروز را قبل از هر چیز حنیف بنیانگذار - با کاوشی سخت- از اعماق تاریخ ایران فرا چنگ آورد و مانند بذری در قلب عاشق خود کاشت؛ تا کم کم در جانش ریشه دوانید.

سحرگاه چهارم خرداد‌، هنگامی‌که او به سپیدی ابرها سفر کرد‌، بذر او ساقه شده و بر ساقهای خود راست ایستاده بود‌، از این‌رو نگاهبانی آن را - در آن دیدار کوتاه و تاریخی خویش - به مسعود سپرد و از آن پس‌، این نهال نوپا‌، قلب به قلب‌، دست به دست‌، خاطره به‌خاطره و زخم به زخم به بیرون زندان راه جست؛ جوانه‌هایش را تکثیر نمود و به درختی برگ افشان تبدیل گشت. شریران می‌پنداشتند‌، با اعدام بذرکاران‌، می‌توانند مانع رشت بذر شوند و شگفتا که هر زخم آن را شکوفاتر کرد؛ تا رسیدیم به امروز تا سخن ها همه از جنگل باشد و رویشی در فراسوی جغرافیا...

وقتی در پرتو این همه پیشرفت‌، چشم به پیشینه پرافتخار و آینده تابناک می‌دوزیم‌، غرق شگفتی می‌شویم 
شگفتا! گفت: «کلمه» و برای این‌که از کلمه برداشتی انتزاعی نداشته باشیم‌، در تصویری گویا از پدیده‌یی به‌نام درخت استفاده کرده است. پس‌، کلمه‌، فقط کلمه نیست؛ همان‌طور که گفته شد‌، هویتی انسانی دارد؛ آن هم چه کلمه‌یی! طیب و منطبق با قانونمندیهای تکاملی آفرینش.

در پنجاهمین سال شکوفایی نام «مجاهد خلق»، ماندگاری این «کلمه پاک» بیش از پیش مهر می‌شود. امروز بر کسی پوشیده نیست که ایران و آینده ایرانی در تداوم این نام زیبا رقم می‌خورد؛ بنابراین با تمام قوا برای دفاع از آن بپا خیزیم و بدانیم نه فقط از یک سازمان که از هویت ایران و از تمام ارزشهای انسانی دفاع می‌کنیم؛ ارزشهایی که در زمانه ما در هجوم عفریت بنیادگرای مذهبی، در خطر نابودی قرار گرفته‌اند.
آری، آرم سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران‌، نه فقط یک آرم که یک تاریخ تجسم یافته در کرانه سمبل‌هاست. پنجاهمین تولد آن، بازنمون نیمی از تاریخ معاصر ایران، در تب و تاب دم‌افزون برای نیل به آزادی است. مبارک! مبارک! مبارک!


Sunday, August 23, 2015

جدال بر سر بازگشایی سفارت انگلیس - حقيقت چيست؟


پس از گذشت 4سال از حمله عوامل باند خامنه‌ای به ساختمان سفارت انگلیس در تهران و قطع رابطه با آن کشور، قرار است روز یکشنبه اول شهریور 94 همزمان سفارتخانه‌های حكومت آخوندي و انگلیس در تهران و لندن در سطح کاردار بازگشایی شوند که در همین رابطه فیلیپ هاموند وزیر امور خارجه انگلیس نیز به تهران سفر می‌کند. این مسأله نیز مانند سایر مسایل به خوراکی در جنگ بین باندها تبدیل شده است.
باند خامنه‌ای و به‌خصوص دلواپسان در واکنش به این مسأله دولت آخوندحسن روحانی را زیر ضرب گرفته‌اند که در بازگشایی سفارت انگلیس و رابطه با آن کشور، منافع ملی نظام را نادیده می‌گیرد. کیهان خامنه‌ای 31مرداد 94 سؤال می‌کند ”چرا باید منافع ملی و سیاست خارجی را بازیچه رقابتهای جناحی و انتخاباتی قرار داد و با آمریکا و انگلیس همداستان شد“.
جوان ارگان بسیج ضدخلقی 31مرداد94 در مقاله‌یی تحت عنوان ”بازگشت به لانه از پنجره“ هدف انگلیس از بازگشایی سفارتش در تهران را ”تغییر رفتار سیاسی ایران“خصوصا ”پس از توافق هسته‌ای“ می‌داند.
از نظر ارگان بسیج برای تغییر رفتار سیاسی نظام، انگلیس با سایرکشورهای غربی همدست و همداستان است ”بازگشایی سفارت لندن نیز بی‌دلیل با پیشبرد این اهداف اعلانی غرب نیست. پس از انقلاب اسلامی، در نبود سفارت آمریکا، سفارت انگلیس بهترین گزینه بود تا برنامه‌های ضدایرانی غرب را به پیش ببرد و مداخله آشکار در امور داخلی ایران بارها از سوی سفارت انگلیس انجام شده است“.
روزنامه حکومتی حمایت 31مرداد 94 نیز به ”تشیع لندنی و فتنه انگلیسی“ می‌تازد ”انگلیس که بناست سفارت آن فردا در تهران بازگشایی شود، با آگاهی از رویکردها و راهبردهای جمهوری اسلامی ایران و با بهره‌گیری از عناصر داخلی تلاش می‌کنند تا سیاستهای خصمانه خود را برای رخنه در پیکره نظام اسلامی پیاده نمایند“.
اضافه بر رسانه‌های باند ولی‌فقیه تعدادی از مهره‌های این باند نیز که عمدتاً وابسته به دلواپسان هستند در مورد بازگشایی سفارت انگلیس مواضعی اتخاذ کرده‌اند که مشابه مواضع رسانه‌های باند خامنه‌ای است.
متقابلاً رسانه‌ها و مهره‌های وابسته به باند رفسنجانی- روحانی از بازگشایی سفارت انگلیس در تهران استقبال کرده‌اند و باند خامنه‌ای را در زمینه اشغال ساختمان وابسته به سفارت انگلیس در سال 90 مورد حمله قرار دادند.
روزنامه آرمان 31مرداد 94 نوشته است: ”پرسش اساسی از معترضان آن است که هدف از ورود به سفارت انگلستان در سال90 چه بود و این اقدام چه نتایجی برای ما به بار آورد؟ واقعیت آن است که حرکات اگر شتابزده باشد به جز ضرر و زیان برای منافع ملی حاصلی در برنخواهد داشت. بالا رفتن از دیوار سفارت انگلستان باعث آن نشد تا جایگاه ایران در عرصه مناسبات بین‌المللی بالاتر برود و فشارها علیه ایران از سمت اتحادیه اروپا و مجموعه غرب کم شود“.
ناگفته نماند که موضعگیری اعضا و رسانه‌های باند خامنه‌ای علیه بازگشایی سفارت انگلیس، بیانگر بهم‌ریختگی و تشتت در این باند است چرا که کیست نداند اگر خامنه‌ای موافق بازگشایی سفارت نباشد دولت روحانی نمی‌تواند دست به چنین اقدامی بزند.
از آنجا که جنگ باندها، جنگ بر سر قدرت بیشتر و دعوای هژمونی است، باند خامنه‌ای در این مسیر که رابطه با غرب توسط رفسنجانی روحانی و باند وی مدیریت انجام بشود، حذف و شکست خود در تعادل قوای درونی نظام را می‌بینند.
بنابراین واقعیت این است که جنگ بر سر بازگشایی سفارت انگلیس بخشی از جنگ اصلی درونی نظام ولایت یعنی جنگ بر سر هژمونی و تعیین تکلیف آن پس از جام زهر اتمی است. زیرا باند خامنه‌ای به‌شدت هراسان است که در مرحله پسا توافق دولت روحانی رابطه با غرب و به‌ویژه کشورهای انگلیس و آمریکا را بهبود بخشد که در این صورت کلاه ولی‌فقیه و باندش پس معرکه است


موفق باشيد – كمپين براي آزادي ايران

برهم خوردن تعادل نظام آخوندي، پس از جام زهر

صورت مساله
یکی از پیامدهای زهراتمی، بر هم خوردن تعادل نظام است. این وضعیت به چه معناست و چه نتایجی دارد؟ 
چرا آخوند موسویان در جلسه کمیسون امور خارجه مجلس نظام با اشاره به جام زهر گفت: «ما باید کاری کنیم که آن اتفاقی که در جریان آتش‌بس افتاد، حالا دیگر اتفاق نیفتد». منظور او چیست؟ مگر نظام توافق اتمی را نپذیرفته است؟ مگر برگشت‌پذیر است؟ مگر کار از کار نگذشته است؟
برگشتي وجود ندارد
در يك جمله، مي‌‌‌‌توان گفت، کار از کار گذشته و برگشتي هم وجود ندارد. علت هم این است که نظام و به‌طور مشخص خامنه‌ای در برنامه بمب‌سازی اتمی شکست خورده است. یعنی زهر خورده و بعد پای مذاکره و توافق رفته است. به هرحال این اولین مسأله در خود دستگاه آخوندهاست. توافق هم شاخص آن است. آن نقطه نهایی‌ست که زهر اتمی محقق می‌شود. اصلاً هم برگشت‌پذیر نیست. حتی اگر به هر ترتیبی این توافق‌نامه منتفی شود، کنگره آمریکا و سنای آمریکا مخالفت کند و این توافق باطل شود، باز هم آن زهری که نظام خورده، آن شکستی که خورده بازگشتی ندارد. آثارش بدتر و مضاعف می‌شود. این یکی هم بر آن بار می‌شود. 
بنابر این، این وضعیت همان آشفتگی و همان حالت بعد از بر هم خوردن تعادل نظام است. 
كلان ضربه اتمي و برهم خوردن تعادل 
وقتی تعادل پدیده‌ای بر هم می‌خورد، نشانگر اين است كه تکانی و ضربه‌ای به آن وارد شده است. ضرب‌هاي كه بر پيكره اين نظام وارد آمده؛ یک ضربه معمولی نیست. این ضربه، چه در جنگ که آتش‌بس را پذیرفت و چه در داستان اتمی که مجبور شد دست از این برنامه بمب‌سازی بردارد، ضربه به استراتژی ولایت‌فقیه است. یعنی یک کلان ضربه است. یک تکان و حادثه کوچک نیست. رخدادیست که به استراتژی حفظ ولایت‌فقیه، چه با جنگ و چه با اتمی، ضربه‌ای جدی وارد کرده است. 
این ضربه چون به این استراتژی خورده است، بنابراین در کل، دستگاه هژمونی ولایت‌فقیه را ضعیف می‌کند. یعنی آن عمود خیمه نظام را دچار تزلزل و ضعف می‌کند. این عدم تعادل نیز از آنجا ناشی می‌گردد. 
و موضوع بسیار مهم اين است كه این ضربه یک شکست در برابر مردم و مقاومت ایران است. یعنی یک شکست استراتژیک که از مردم و مقاومت ایران دریافت کرده است. جامعه ایران، مقاومت ایران مجبورش کرده كه واپس بتمرگد. این شکست را در پشت میز مذاکره نخورده است. شکست را از جامعه ایران و مقاومت ایران خورده است که بعد مجبور شده به این توافق تن دهد. ضربه از ناحیه دشمن اصلی‌ست، یعنی جامعه ایران که حق حاکمیتش را ولایت‌فقیه غصب کرده است. 
درست به همین علت، سركرده هاي اين نظام به هیچ عنوان این موضوع را بیان نمی‌کنند. بسیاری از حرف‌‌‌ها به هم می‌زنند، صحبت از زهر می‌کنند، صحبت از این‌که ما شکست خوردیم، خراب کردیم، همه چیزمان را دادیم، همه این‌‌‌ها را می‌گویند، اما به دشمن داخل ایرانی و این‌که ضربه را از آنجا خورده‌اند، اصلاً نزدیک نمی‌شوند. از قضا از همین هم بسیار می‌ترسند؛ مرز سرخشان است. 
در پس زهرخوران
تا آنجا که به نظام برمی‌گردد، تعادل به نحو غیرقابل مهار و کنترلی بر هم می‌خورد. یعنی یک مرحله‌ای از بحران. مرحله‌ای از تنش در دستگاه ایجاد می‌شود که رخداد‌‌‌ها برایش قابل کنترل نیست. نمی‌تواند فهم کند که پشت این وضعیت چه حادثه‌ای در پیش است. 
این وضعیت را نمی‌توان مدیریت کرد. فرض کنید حفظ ظاهر بکنند. باند روحانی هم که می‌خواهد هر طور شده، موضوع را به‌عنوان یک پیروزی، رفع و رجوع کند. اما قادر به مدیریت موضوع نیست. عراقچی می‌رود برای تلویزیون نظام توضیحات بدهد، آن‌‌‌ها را ساکت و آرام کند، اما خود همان جلسه، تبدیل به یک بحران جدید می‌شود. این‌‌‌ها در کمیسیون خارجه می‌نشینند، دوباره بحران می‌شود؛ مجلس جلسه می‌گذارد، بحران می‌شود. یعنی قابل کنترل نیست.
كارهايي كه بايد انجام شود
اولین مسأله این هست که نگذاریم نظام با ترفند‌‌‌ها و بازی هایی که می‌کند، این صورت مسأله را که به مردم مربوط می‌شود، یعنی صورت مسأله زهر خوردن خودش را، صورت مسأله سرنگونی خود را، رویش سایه بیندازد. این مهم‌ترین مسأله است. نباید گذاشت رژیم، صورت مسأله سرنگونی را بپوشاند. 
دوم - اینکه، بوقهای استعماری، لابی‌های خارج کشوری رژیم، در هر صورتی، حتی ممکن است تظاهر به مخالفت با نظام هم بکنند، که البته دیگر نمی‌کنند چون بسیار رسوا هستند، آن‌‌‌ها را باید در کمک به نظام در این مسأله (پوشاندن مسأله اصلی - زهر خوردن و سرنگونی رژیم)  افشا کرد 
سوم - این‌که همین صحنه، همین واقعیت سیاسی تضعیف کیفی نظام را، در صحنه سیاسی و بین‌المللی، باید عنوان کرد. دقت کنید، وقتی دشمن ضعیف است، وقتی ولایت‌فقیه این‌طور ضعیف شده است، وقت باج دادن به آن نیست. حتی در یک کنش و واکنش بین‌المللی و منطقه‌ای. اتفاقاً باید شدیدترین فشار را به آن آورد و امتیازهای بیشتر از آن گرفت. واقعیت این است. 
چهارم - مهمتر از همه، در جامعه‌ای که نظام در این شرایط زهر خوردن، فقط با سرکوب، خفقان، موج اعدام، با ایجاد رعب و ترس و تروریزه کردن جامعه، می‌خواهد جامعه را مهار کند و هر 2 باند نظام هم در این موضوع با هم عمل می‌کنند، این پیام را باید در جامعه برد که نظام زهر خورده و بسیار ضعیف شده است 
مردمی که حقوقشان را غصب کرده‌اند، باید بدانند که این دشمن ضعیف است. پس بیشتر به آن بکوبند. حقوقشان را با صدای رساتر طرح بکنند 

پنجم - باید نسبت به صحنه‌های تاخت و تاز وحشیانه این چماقداران و این عوامل نظام و پاسداران در سطح جامعه، واکنش متقابل نشان داد و بساط آن‌‌‌ها را بر هم ریخت. 
نظام می‌رود مسجد اهل سنت را تخریب می‌کند، باید از طرف جوانان و جامعه، توی دهانش بخورد. به کلیسای مسیحیان در کرج حمله می‌کند و لباس شخصی‌هایش را برای آن کار می‌فرستد. باید از طرف مردم توی دهانش کوبیده شود. 
صحنه‌های دردناک رفتار با مادران شهدا، مادر ستار بهشتی، دکتر ملکی، نخستین رئیس دانشگاه تهران پس از انقلاب، در آن سن و سال با آن صحنه‌های فجیع آن برخوردهای وحشیانه را با او می‌کنند. جامعه باید با واکنش شدید، به این مزدوران پاسخ دهد. رفتار وحشیانه با زندانیان سیاسی، مانند علی معزی، ارژنگ داوودی، نرگس محمدی، باید به این رفتار وحشیانه، از طرف مردم و جامعه، پاسخ کوبنده داده شود. 
و مهمتر، تظاهرات و خواسته‌های صنفی معلمان، پرستاران، کارگران و. . . است. الآن مردم باید از نظام حسابرسی کنند. از کسانی که ثروتهای این ملت را چپاول کرده، زندگی مردم ایران را تباه کرده‌اند، آن هم در تنور جنگ یا در کوره اتمی. حال این فشار و فقر و تبعیض را بر مردم ایران تحمیل می‌کنند. بله، این دزدان و جنایتکاران باید مورد حسابرسی قرار گیرند. این صورت مسأله اصلی و واقعی جامعه ایران است. 
حال نیروی انقلابی، نیروی مبارز باید این واقعیت را به جامعه ببرد. در صدر موضوعات هم این است که این واقعیت را نشان دهیم که این دشمن ضعیف است، این دشمن زهر خورده، این دشمن متفرق و متشتت است، این دشمن کلان‌ضربه خورده است. بله، باید این‌‌‌ها را گفت و حق مردم ایران را ستاند و از گلوی نظام آخوندی بیرون کشید 

موفق باشيد - كمپين براي آزادي ايران

Saturday, August 22, 2015

قطرِ بن بست نظام آخوندي

تلويزيون حكومتي آخوندها در 28 مرداد 94 صحبت‌‌‌هاي روحاني را پخش كردكه مي‌‌‌گفت: « كسي كه بايد بگويد صالح هست يا نيست اين هيئت هاي اجرايي هستند، شوراي محترم نگهبان ناظر است مجري نيست. مجري دولته 

اين جواب روحاني به حرف‌‌هاي جنتي بود و راست راست مي‌‌گويد: شوراي نگهبان بي شوراي نگهبان. . . . مي‌‌گويد آ‌‌هاي سيدعلي! هژموني رو رد كن بياد كه ول معطلي!. . . تازه روحاني در اين سخنراني، حرف‌‌هاي درشت تري هم زد و گفت: «مگر مي‌‌‌شود جناحي بگويد كه من يك خم رنگرزي پيدا كرده‌ام كه مي‌‌‌توانم آن‌جا را به هر رنگي كه بخواهم درآورم؛ اين گونه نيست «... 
بفرماييد!. . . اين هم از آخر و عاقبتِ نظامِ ولايت كه رئيس جمهورش به شوراي نگهبانش مي‌‌گويد؛ خم رنگرزي. . . اين تازه يكي از لنگ و لگد‌‌هاي روحاني به خامنه اي بود. . . ببينيد روحاني درباره مسجد‌‌هايي كه دكانِ باندِ خامنه اي شده اند؛  چه مي‌‌گويد: «اگر خداي ناكرده در مسجدي ديديد كه از او بوي وحدت به مشام نمي رسد و يا خداي ناكرده بعكس بوي تفرقه به مشام مي‌‌رسد، آن ديگر (. . . تقوا)  نخواهد بود. آن ديگر چيزي شبه مسجد ضراري خواهد بود كه فرمود مسجد ضرار مسجد تفريق ميان مومنين و”. . . الي حارب الله و رسوله” است»
حالا اين ساقيِ زهربه دستِ نظام همة اين حرف ها رو براي چي زد؟!. . . جواب را از زبانِ خودش كه در تلويزيون حكومتي پخش شد؛ مي توان شنيد: ... براي ادامه مسير در شرايط پسا تحريم بايد با انسجام ملي به دنبال رونق توليد و اقتصاد مقاومتي باشيم / ... بايد پيروزي‌‌‌ها را ادامه داد و... بله!. . . همه اين كشمكش ها. . . . بر سرِ انتخاباتِ آينده و هژمونيِ آينده نظامه. . . حالا ممكن است كه يكي بپرسد پشت روحاني  به چي گرم است كه اينجوري شلنگ تخته مي ا‌‌ندازد و دم و دستگاهِ خامنه اي  را به هم مي‌‌زند؟!. . جوابش يه كلمه است و همان، «جامِ زهر»! بله، پشتِ روحاني به زهرِ اتمي گرم است و به شاخِ شكستة ولايت گرم است و  از همين رو دنبالِ زهر‌‌هاي همه جانبه تر و پي در پي بوده و با دجال بازي مي گويد؛  توافق هسته اي آغازي بر پيروزي‌‌‌هاي همه جانبه و پي در پي است!
البته از آن طرف نيز ولي فقيه، بيكار ننشسته و از ترسِ بر باد رفتنِ عمامه اش دست به كار شده و تلاش مي كند كه با زورِ چماق و كيهان و الباقي جيره خوارانش؛  دم رفسنجاني و روحاني را چيده و جاي خودش رو سفت كند.
كيهان ارگان خامنه اي در  29مرداد 94 نوشت: «برخلاف اظهارات رئیس جمهور درباره دوره اول مجلس شورای اسلامی، این دوره نیز بدون نظارت تشکیل نشده بود. اگر چه در آن زمان هنوز نهاد شورای نگهبان شکل نگرفته بود اما اعضای شورای انقلاب که منصوبین حضرت امام بودند بر چگونگی و روند برگزاری آن انتخابات نظارت داشتند».  روزنامه حكومتي «هفت صبح»  نيز نوشته است: «واقعیت این است که در حوزه اقتصاد با وجود سپری شدن 34روز از توافق، به جز اخبار نویدبخش برای آینده نه چندان دور هیچ اتفاق مهمی رخ نداده است... در حوزه اجتماع، بخشی از طبقه متوسط هنوز با خبرهای خروج از انزوای بین‌المللی در حال معاشقه هستند. اما بخش‌های فرودست با بدبینی به اتفاقات سیاسی و اقتصادی نگاه می‌کنند». 
ملاحظه مي‌‌‌كنيد كه چگونه اين گرگ دعوا در نظام، شكاف را باز و عباي ولايت رو پاره پوره مي‌‌‌كند؟ مي‌‌گويد بابا هرچي روحاني رشته بود دارد پنبه مي‌‌شود. . . هرچي گفته بود؛ بادِ هوا بود. . . . شمارش معكوس شروع شده. . . صبر ملت تموم شده و  آينده را به اين صورت ترسيم مي كند:  « اگر بهبودی اقتصادی در آینده‌ای نه چندان دور حاصل نشود آخرین بارقه‌های اعتماد این طبقه به دولت و ثمره‌های توافق از بین خواهد رفت. اگر دولت موجی از ثمرات ملموس توافق هسته‌ای برای این گروه پرشمار از مردم کشورمان تدارک نبیند ممکن است با یک موج سهمگین از افکار عمومی مواجه شود که حتی انتخابات مجلس در اسفند ماه را هم تهدید کند 
باند خامنه اي دارد به روحاني مي گويد؛  حواست كجاست كه هي انتخابات انتخابات مي‌‌‌كني؟ بابا اينجور كه داريم پيش مي‌‌رويم؛  فردايمان معلوم نيست چه برسد به اسفندماه و انتخابات! 
بله دوستان بايد باور كنيم كه  قطرِ بن بست اين نظام خيلي بيشتر از اين حرف هاست و  هيچ راهي براي  هيچكدام از باندهاي‌ اين نظام باقي نمانده است و اكنون اين ملت ايران است كه حرف آخر را مي زند و اينكه اين نظام با همه باندها و همپالكي هاي داخلي و خارجي اش؛ بايد به زباله دان تاريخ بروند
كمپين براي آزادي ايران 
پيروز باشيد


Friday, August 21, 2015

ادامه تظاهرات در بغداد و دیگر شهرهای عراق علیه فساد

در یک ابراز خشم نسبت به فساد گسترده در کشور عراقیها در استانهای مختلف این کشور به‌ویژه در بغداد تظاهرات کردند. بصره نیز یکی از صحنه‌های تظاهرات بود. آیت‌الله علی سیستانی مرجع دینی شیعیان عراق هشدار داد در صورتی‌که حیدر العبادی اصلاحات واقعی را در مبارزه با فساد انجام ندهد، عراق تجزیه خواهد شد. خبرگزاری فرانسه به‌نقل از سیستانی گفت: او سیاستمدارانی را که در سالهای گذشته بر عراق حکومت کرده‌اند مسؤل گسترش فساد و اشغال مناطق وسیعی از عراق توسط داعش می‌داند. سیستانی گفته است اصلاحات واقعی انجام نخواهد شد مگر در مبارزه قاطعانه با فساد و محقق شدن عدالت اجتماعی در زمینه‌های مختلف.





تحليل از شرايط فعلي رژيم و وظايف خودمان:

دلواپسان وطرفداران باند خامنه‌ای نگرانی اصلی‌شان از توافق اتمي، ترس از عواقب آن یعنی ترس از سرنگونی نظام است. زیرا آنها معتقدند که پذیرش توافق وین به‌ مثابه جام زهر برای نظام است واز قبل هم هشدارمی‌دادند که باند رفسنجانی-روحانی تلاش دارند نظام را زهرخور کنند و تبعات زهرخور شدن نظام هم تضعیف و سرنگونی آن است.
روزنامه کیهان خامنه‌ای نیزدر سرمقاله 12مرداد 94 با عنوان ”‌آن سوی توافق وین” با تأکید بر این‌که اجرای توافق وین و قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل، رژیم را «‌تحقیر» و «‌تضعیف» می‌کند، و «‌براندازی» آن دیگر نیازی به «‌حمله و جنگ مستقیم» ندارد. به تن‌دادن رژیم به براندازی نرم از طریق پذیرش این قطعنامه و سرکشیدن جام زهر اشاره می‌کند.
كيهان خامنه اي از اين توافق اتمي، كه توي آن پايه هاي نظام ولايت نشانه گيري شده است راضي نيست. تنها راه عبور، پاسخ نه به كليت برجام و رد كامل آن است خودش رسما ميگويد : برخي مفاد توافق اصول و مباني نظام را نشانه رفته. و در صورت اجرا فاجعه آفرين است. 
 شریعتمداری در سرمقاله کیهان با تأکید بر این‌که «‌پذیرش توافق وین، می‌تواند ایران را در عرصه توان نظامی و دفاعی به کشوری ضعیف و دست‌چندم تبدیل کند»، نوشته است: ”آیا در صورت پذیرش توافق وین و اجرای مفاد این توافق جمهوری اسلامی ایران اصلی‌ترین پایه‌های اقتدار خود را از دست نمی‌دهد؟!همين بندها و مواد است كه دغدغه رهبر انقلاب و همه دلسوزان را در پي داشته ” و آيا توان نظامی جمهوری اسلامی ایران را که امروزه زبانزد همه مراکز استراتژیک جهان است، تحلیل نمی‌برد و به سمت صفر میل نمی‌دهد؟
از طرفي هم انتخابات مجلس و خبرگان رژيم كه محل زورآزمايي باندهاي آنست در اسفند آينده است. خبرگان براي 8سال است. خامنه اي 76 ساله است و مريض است و خبرگان تعيين كننده است. چون بايد خامنه اي را كفن و دفن كند و نفر بعدي را انتخاب كند. 
غرب هم دنبال استحاله رژيم از طريق پس زدن ولي فقيه و بالا كشيدن باند رقيب(رفسنجاني)  است. 

واقعيت اين است كه رژيم در يمن شكست خورده و پوزه اش به خاك ماليده شده، مقاومت مردمي در يمن از جنوب تا شمال در مسير صنعا هست.
خامنه اي و بشار اسد در سوريه پشت سر هم ضربه ميخورند، بشار  الان 25 تا 30درصد خاك سوريه را دارد بالفعل پذيرفته كه سوريه تجزيه و دو كشور شود براي اينكه خودش در قدرت بماند. آش اينقدر شور است كه حتي روس ها هم كه سفت و سخت پشت آنها بودند، مقداري شل شدند و فقط به خاطر رژيم است كه با مبادلات اقتصادي كه از كيسه مردم ايران دارند، هنوز پشت بشار اسد هستند. عمق استراتژي رژيم در يمن و سوريه دارد فروميريزد. خود ولايتي  گفته : اصلاً چه كسي گفت كه عراق و سوريه و يمن و لبنان عمق استراتژي ما است. ما اصلاً چنين حرفي نزديم
از طرف ديگه شمخاني گفته: اگر در عراق كشته ندهيم بايد در تهران بدهيم.
ستون فقرات رژيم در عراق است، همان داستان ژئوپوليتيك منطقه كه مجاهدين ساليان است گفته اند. بعد از زهر خوردن رژيم از نقطه عطف گذشته ايم و ديگر اين تشبثات فايده اي ندارد. 
نتيجه: 
بحران و موقعيت انقلابي، دوران طلايي كه مقاومت و مردم ايران ساليان به خاطرش فدا و پرداخت كردند. زمان عليه رژيم است و شتابان پيش ميرود. تهديد كم بها دادن به اين شرايط و نقش خودمان است.
مالكي ميخ هشت ساله رژيم در عراق بود و خيلي روي او سرمايه گذاري كرده بود. ولي حتي آمريكا كه خودش او را سر كار اورده بود، قالي را از زير پايش ميكشد. بعد از زهرخوردن خطر مقاومت ايران (سازمان مجاهدين) براي رژيم خيلي بيشتر شده و كيفيت عوض كرده. البته رژيم بچه نيست. در تبليغات خودش و مزدورانش، توي سر مجاهدين  ميزنند. بايد هم بزنند. 
بطور مثال در گردهمايي خرداد ماه در پاريس، مقاومت ايران  بايد جان بكند و پول در بياورد وقتي چنين لشكر كشي ميكندبا بيش از 100هزار شركت كننده و بيش از 600 شخصيت سنگين وزن بين المللي، رژيم خوب ميفهمد. واويلا اگر در محيط و ملا اجتماعي خودش قرار بگيرد و در خاك خودش باشد. چون خارج از ايران خاك دشمن است و لابي هاي رژيم كه با دلارهاي نفتي معامله ميكنند، والا اين همه توطئه عليه مجاهدين را نداشتيم 
خامنه اي، احمدي نژاد را دوباره به عنوان يك طرف سياسي رو مياورد و مطرح ميكند تا پاچه رفسنجاني را بگيرد. رفسنجاني هم در تير و مرداد كه هنوز خيلي تا اسفند مانده، خودش را براي خبرگان كانديد كرده. 
كه يك سيخ اساسي به پهلوي ولي فقيه است. دفعه پيش رفسنجاني را به خاطر80 سالگي از رياست جمهوري خذف كردند. واقعيت اينكه دوران مفت خوري از جنگ تمام شده. دوران 8ساله احمدي نژاد و 8ساله مالكي تمام شده. خوش خوشان خامنه اي تمام شده و بقيه اش به ما بستگي دارد.
هر يك نفر از اين مقاومت  براي رژيم، نه يك بمب ساعتي، نه يك كاميون انفجاري، بلكه جرقه انبار باروت است. ما كه نميدانيم و نبايد بدانيم كه چه ميشود.ما بايد به وظايف خودمان عمل كنيم، ما بايد آماده و هشيار باشيم و از هر فرصتي در هر مكان و در هر زمان استفاده كنيم و به بدنه پوسيده اين رژيم ضربه بزنيم تا از پاي در بيفتد.

Thursday, August 20, 2015

پنجاه سال افتخار و ايستادگي بر اصول




به سران رژيم مي گوييم : ما همين جا زير گوش شما هستيم

از15 شهريور 1344 تا 15 شهريور 1394 پنجاه سال نبرد بي وقفه با دو ديكتاتوري شاه و خميني عليرغم تمامي فراز و نشيب ها ....
ترديدي نيست كه اين نيم قرن نبرد با دو ديكتاتوري بخصوص 37 سال نبرد با ديكتاتوري خون ريز آخوندي، سازمان ما را به گفته رهبر مقاومت به يك ”گنجينه ملي” تبديل كرده است.  گنجينه اي كه تجارب نهفته در آن سرمايه اصلي مردم ما براي رسيدن به ايراني آزاد و آباد است.
ميدانيد كه تمامي شخصيت هاي برجسته سياسي و متتخصصين امور ايران و خاورميانه از آمريكا  و كانادا و اروپا بر نقش بي جايگزين و كليدي مقاومت ايران ، بخصوص حضور يك آلترناتيو سياسي با برنامه هاي مشخص براي ايران آينده تاكيد دارند.  
در اين مرحله و در اين برهه زماني كه همه چيز روشن است و به خوبي طي اين 37 سال سره از ناسره جدا شده و دوراهي حق و باطل براي هركس بيش از هميشه روشن و عيان شده است، و اين جنگ سخت و تن به تن مي رود تا در واپسين ايام خود به سود مردم و مقاومت ايران مغلوبه شود، ديگر شركت به هر نحوي در مبارزه بر عليه اين رژيم و دست به دست هم دادن براي سرنگوني آن يك امر اختياري و مستحب  نيست، بلكه يك ضرورت است ، هر جوان ايراني بايد وظيفه مبرم و تاريخي كه بر عهده دارد را درك كرده و خودش را در برابر اين سوال كليدي قرار دهد كه آيا براي رسيدن به آزادي وظيفه اي برعهده دارم  يا نه ؟ آيا مي توانم باري از مقاومت بر عليه ديكتاتوري را هرچند كوچك بر دوش بكشم يا محكوم به سكوت و در كنار گود ماندن هستم؟ آيا در فرداي آزادي ايران در مقابل دوستان و خانواده ام و در مقابل مردمم  با سر بلند مي گويم كه در روزگاري كه ديو تنوره مي كشيد و مقاومت مي درخشيد در كنار مقاومت ايستادگي كردم و يا با سرافكندگي بايد به كناري بروم و جوابي براي گفتن نداشته باشم؟ و آيا وقتي به من مي گويند ايران كه يك آلترناتيو شناخته شده با قدمت 50 سال نبرد داشت، تو چرا در كنارش نبودي ؟ سرم به زير است يا با سر بلند ميگويم كه بله منهم دست در دست همين سازمان ايستادگي و مقاومت كردم و صدايم را با صداي مقاومت ايران در آميختم.
پس از همه شما مي خواهيم تا به داشتن مقاومتي با 50 سال قدمت تاريخي از افتخار و انقلاب به خود بباليد ، سرتان را بالا بگيريد و دستتان را دست اين مقاومت بدهيد، باهم زنجير شويد و نگذاريد گرد سكوت و ذلت و ياس و غم و اندوه از آنگونه كه خواسته اين رژيم است بر شما بنشيند.
از اينرو در آستانه 50 امين سالگرد تاسيس سازمانمان ، سازماني كه لحظه اي و ثانيه اي علم ايستادگي در برابر ظلم را بر زمين نگذاشته ، سازماني كه 50 سال افتخار و سرفرازي را با مقاومت و صبر و ظفر در آميخته ، همه باهم گراميداشت سالگرد 50 سالگي سازمان را هر چه باشكوه تر به كوري چشم رژيم دزد و فاسد و مردم كش حاكم بر ايران در هر كوي و برزن ، در هر كوچه و ميدان و پارك و خيابان كه مي توانيم برگزار كنيم و فيلمهاي آنرا در همه سايتها و رسانه ها و محيط هاي اجتماعي در معرض ديد ميليون ها ايراني بگذاريم، تا لرزه وحشت را بر اندام اين جانيان و آدم كش ها بيندازيم و آنها بدانند اين اصلي ترين دشمنشان  نه در آنسوي آبها بلكه همينجا زير چشم و گوش خودشان است ، در تهران، در اصفهان، در لرستان،تبريز و رشت  و مازنداران و  در مشهد، وووو در همه جا ، در هركجا كه رژيم فضاي رعب و وحشت را حاكم كرده است ، در هركجا كه رژيم مي خواهد غم و اندوه خانه ها را در نوردد، جوانان با شور و شوق وصف ناپذير حضور اين سازمان قدرت مند را با قدمتي 50 ساله از ايستادگي و مقاومت در مقابل وحشتي ترين ديكتاتوري قرن گرامي ميدارند.
و چقدر وقتي كه هركدام از سران رژيم صحنه اي از اين حركتها را كه فيلم آن درهمه محيط هاي اجتماعي پخش خواهد شد ببينند به خودشان خواهند پيچيد و بي شك لرزه سرنگوني را حس خواهند كرد.
از همه جوانان مي خواهيم كه با ماكزيمم توان در اين مهم همراه ما باشند. با پخش آرم سازمان در همه جا، نور اميد را به دلها بتابانندو عكس و فيلمهاي اين حركتها  را در همه جا منعكس كنند. تا همه باهم يك صدا به سران رژيم بگوييم كه راه دور نرويد، خطتان را در سوريه و يمن نبنديد،  ما همينجا هستيم ! زير گوش شما، منتظر باشيد همين روزها كاخ هاي يزيدي شما با دستان پر توان و روحيه هاي پرشور ما فرو خواهد ريخت. 
50 ساله شدن مقاومت و سازمانمان بر همه جوانان و مردم شجاع و انقلابي ايران مبارك باد.