فرازهايي از دفاعيات مسعود رجوي در بيدادگاه شاه
من و دوستانم از فرزندان دكتر مصدق هستيم و به پول و مقام پشت پا زده ايم
-در اين مملكت عده يي از رجال طرفدار روس بودند و عده يي طرفدار انگليس.اما مصدق نمي خواست هيچ سلطه اي بر كشور ما برقرار باشد
در جنگ داشتن سلاح مهم است ولي انسان مهمتر است-
امشب و فردا شب، آخرين شب ماست.ما به جرم خود افتخار مي كنيم-
به غير از نبرد يا تسليم راه ديگري وجود ندارد، صبح نزديك است-
در آتيه،روزهاي طلايي-مانند 30 تير- بسيار خواهيم داشت-
-حضرت علي مي گويد خداوند استخوان هيچ ملتي را پيوند نمي دهد و استحكام نمي بخشد مگر بعد از سختي ها و گرفتاريها-
از ريختن خون يك نفر، صدها نفر مثل او برميخيزند
تنها راه مبارزه، راه انقلاب مسلحانهٴ توده اي است-
پيغام شهيد بينانگذار سعيد محسن براي مسعود
سلام مرا به مسعود برسان و به او بگو كه مسئوليت تو خيلي سنگين شده است و تنها فردي هستي كه از كميته مركزي باقي مانده اي و تمامي تجربيات سازماني در وجود تو متبلور ميباشد، بار امانتي است كه در اين مرحله به تو سپرده شده، كوران حوادث زيادي را خواهي ديد و به فتنه هاي زيادي خواهي افتاد.تمامي تمجيدها نثار ما خواهد شد، چون ما شهيد ميشويم و تمامي تهمتها نثار تو خواهد شد، چون ميدانم كه به مبارزهٴ خودت ادامه خواهي داد و وارد مراحلي ميشوي كه خيلي خيلي بالاتر از ماها قرار خواهي گرفت.زيرا تو هر روز و هر ساعت شهيد خواهي شد.آري يك شهيد مجسم
پيام مسعود رجوي از قزل قلعه
”... به عنوان يك مجاهد ناچيز و به اقتضاي وظيفه انقلابي و انضباط تشكيلاتي، خود را آماده كرده بودم تا ناچيزترين سرمايه خود، يعني جانم را به انقلاب اين خلق بزرگ ادا كنم،تا پيرو صديقي براي قهرمانان ملي و رزمندگان بزرگواري باشم كه با جانبازي و نثار خون خود ثابت كردهاند كه خلق ما تصميم قطعي را براي نجات خويش گرفته است تصميمي كه براساس آن هر خلقي از لحظه اي كه مرگ را بر تسليم مرجح ميداند، پيروزيش مسلم گشته است.
”...اما منافع ديكتاتوري حاكم مخصوصا در خارج ايران، مرا فعلا از اين سعادت جاويدان محروم كرده است
تيرماه1352
زندان قزل قلعه